لحظه ی وصل رسیده ست خدا رحم کند
نفس روضه بریده ست خدا رحم کند
تویی آن شاپرکِ ناز که بین راهت
دشمنت تار ,تنیده ست خدا رحم کند
لحظه ی وصل رسیده ست خدا رحم کند
نفس روضه بریده ست خدا رحم کند
تویی آن شاپرکِ ناز که بین راهت
دشمنت تار ,تنیده ست خدا رحم کند
آرام تر بـرو که توانی نمانده است
تا آخرین نگاه زمانی نمانده است
بگذار تا که سیر نگاهت کنم حسیـن!
یک لحظه بعد از تو نشانی نماندهاست
دل پر از زخم , نفس زخم , رگ حنجرزخم
گوشه ای در ته گودال لب حنجر زخم
آسمان پر شده از سر , سر بر نیزه شده
پیکری روی زمین بی سر و , سر تا سر زخم
ته گودال پیکری مانده ؟!
که بگویم برادری مانده ؟!
گفت بهتر که از جلو نبرید
بی گمان راه بهتری مانده
تو زیر پا رفتی ولی بیچاره زینب
از این به بعد و بعد از این آواره زینب
باید خودت یاری کنی ورنه محال است
بوسه بگیرد از گلوی پاره زینب