گفتم حسین و میل پریدن شروع شد
در سینه ام,دوباره, تپیدن شروع شد
واژه به حد وصف تو شرمنده ام که نیست
اما تو خواستی و دمیدن شروع شد
گفتم حسین و میل پریدن شروع شد
در سینه ام,دوباره, تپیدن شروع شد
واژه به حد وصف تو شرمنده ام که نیست
اما تو خواستی و دمیدن شروع شد
روزِ اَلَست , روزِ ازل , لحظه های عشق
روزی که آفریده شد عالم برای عشق
روزی که آفرینشِ گیتی تمام شد
آغاز شد به دستِ خدا ماجرای عشق
بی تو در این طریق دویدن به صرفه نیست
هِی میدویم و این نرسیدن به صرفه نیست
جان مرا بگیر که این طور بهتر است
دیگر بدون یار تپیدن به صرفه نیست
لب تشنه ی وصلیم و سیرابه سرابیم
در دو پیاله شب به شب غرق شرابیم
در میکده تا نوکری کردیم دیدیم
پیش سلاطین جهان عالیجنابیم
خوردنی جام بلا بود که ما هم خوردیم
غصه کرب وبلا بود که ما هم خوردیم
گفتنی روضه آب است که ما هم گفتیم
ازغم طفل رباب است که ما هم گفتیم
من خاکِ پای نوکرانت هم که باشم ,
دنیا و عقبایم , پُر از امّیدواری ست…
لطفی نما تا قدرِ عشقت را بدانم…
این هدیه های تو به بنده , چوبکاری ست!
پوریا باقری
ای مظهر کمال و درخشندگی حسین
من آمدم تا که کنم بندگی حسین
من بنده ی توأم به کسی رو نمیزنم
پیش کسی به غیر تو زانو نمیزنم
زسوز سینه برای تو باز می خوانم
به نغمه های حزین حجاز می خوانم
نوای اکبر ناظم ندارم اما باز
نوازشم بکنی دلنواز می خوانم
من از دیار غزلهای ابن مکفوفم
ببخش محضرتان روضه باز می خوانم
مهدی نظری
از آنزمان که غلام توام بزرگ شدم
هزار شکر که پای علم بزرگ شدم
غذای هرکس و ناکس به من نمی سازد
منی که برسرخوان کرم بزرگ شدم
زکودکی شده ذکر لبم حسین حسین
من عاشقم به هوای حرم بزرگ شدم
مهدی نظری
لحظه لحظه عمر ما با عشق تدوین میشود
تلخ کامی های ما با روضه شیرین میشود
کفه اعمال ما از نور سجده خالی است
این سبک وزنی به نور اشک سنگین میشود
میخواهی از فردا بگویم یا گذشته؟
یا حال و روزی که در این شبها گذشته؟
در روضه یاد کربلا هستم, غمم را
میفهمد آنکه تشنه از دریا گذشته
فرماندهی از تو, همیشه کار از من
سرمایه از تو, گرمیِ بازار از من
خوبی همیشه از کریمان است آقا
بخشیدن از تو, توبه و اِقرار از من