عقیده ی همه یاران به اتفاق این است
که اشک شور بیاد حسین شیرین است
کنار قتلگه او به گریه جان دادن
ز وعده ها که به خود داده ام یکی این است
عقیده ی همه یاران به اتفاق این است
که اشک شور بیاد حسین شیرین است
کنار قتلگه او به گریه جان دادن
ز وعده ها که به خود داده ام یکی این است
میخواهی از فردا بگویم یا گذشته؟
یا حال و روزی که در این شبها گذشته؟
در روضه یاد کربلا هستم, غمم را
میفهمد آنکه تشنه از دریا گذشته
چشم های نوکرت ,خیره به سوی پرچم است
آبروی این گدا از آبروی پرچم است
من پناهنده شدم .اینجا به امید آمدم
هر کسی محرم شده در جست و جوی پرچم است
ما نوکرت هستیم دیارت,قرن ماست..
ما بلبل صحنیم که بامت چمن ماست
هرشب؛ همه محتاجِ همین در زدن هستیم
سینه زدنِ ما همه اش در زدنِ ماست
دردهایم اکثرش روزی به درمان می رسد
یوسف گم گشته هم روزی به کنعان می رسد
اربعین که بسته شد راه حرم بر روی من
ای خدا پس کِیْ قرارِ زیر ایوان می رسد
سیاهیه غمت از این دل سیاه نرفت
بخاطر غم تو از گلویم آه نرفت
به جرم عشق مرا پیش یار دار زدند
سر کسی به روی دار بی گناه نرفت
دارم به سر هوای تو یا ایهاالغریب
دارم به لب نوای تو یا ایهاالغریب
حسرت به دل نشسته ام و زار می زنم
در داغِ کربلای تو یا ایهاالغریب
تپش تپش زدن قلب ما حسین حسین
پناه نوکر بی دست و پا حسین حسین
کسی که گریه کنش شد دگر چه میخواد؟!
نوشته ایم به جای دعا حسین حسین
دلم گرفته شبیه غبار کرب وبلا
شدم اسیر نگاه نگار کرب وبلا
دوباره قافله رفت و شدم پریشان دل
نشد دوباره شوم هم جوار کرب وبلا
ذکر هوالمعشوق هنگام سحر داریم ما
از دولت عشق است اذکاری اگر داریم ما
هر کس که با ما مینشیند زود عاشق میشود
خیلی برای این محله دردسر داریم ما
تا خانه ی تو هست چرا در به در شدن
کم لطفی است سائل دست دگر شدن
وقتی کریم ها سر سفره نشسته اند
دیگر چرا معطل چندین نفر شدن
سائل شدیم شامل لطف وکرم شدیم
خار آمدیم از نفست محترم شدیم
لب وا نکرده حاجتمان مستجاب شد
وقتی دخیل گوشه ای از این علم شدیم