امیرحسین حیدری

روسیاه

بس نیست زمین خوردن این بنده پیاپی؟!
بس نیست شدم پیش تو شرمنده پیاپی؟!

کم زیر قرارم نزدم پشت سر هم
اما توبه رویم زده ای خنده پیاپی

شعر روضه حضرت زینب (س)

از هرم آتش عطشت آفتاب سوخت
از خشکی لبت جگر نهر آب سوخت
از بس برای ماتم تو نوحه خوانده ام
از سوز ناله ام دل زار رباب سوخت

اینجا برات کرب و بلا می شود گرفت

از دست چشم های شما می شود گرفت-

هر آنچه که ز دست خدا می شود گرفت

وقتی مسیح خادم صحن تو می شود

یعنی ز خادم تو شفا می شود گرفت

دربار سلطان

دلم جز به مهر تو سامان ندارد

دمی زندگی بی تو امکان ندارد

 نباشد فقیر آن که بی مال و پول است

فقیر آن که مثل تو سلطان ندارد

دکمه بازگشت به بالا