مجنونم خنده ی لیلامو میخوام
بی خوابم صدای لالامو میخوام
عمه پس کی سفرش تموم میشه
خسته ام من دیگه بابامو میخوام
مجنونم خنده ی لیلامو میخوام
بی خوابم صدای لالامو میخوام
عمه پس کی سفرش تموم میشه
خسته ام من دیگه بابامو میخوام
رنگ سیاه و سرخی پرچم رسیده است
شان نزول سوره ی مریم رسیده است
شال و لباس مشکی مارا بیاورید
حی علی العزا که محرم رسیده است
به سر هوای نجف سینه ام خراسانی
شبیه شوق همان پیر مرد سلمانی
بیا بکن دل من را از این پریشانی
رواست کوچه ی دل را کنم چراغانی
تمام درد و دلم را خودت که میدانی
مرغ دلم دوباره هوای سفر گرفت
اشفته تر ز پیش شد و بال و پر گرفت
من بی خبر ز عالم بالا نشسته ام
باید ز حال بی خبران هم خبر گرفت
از عشق و عاشقی چند ساله بنویسم
و از نیاز خودم از پیاله بنویسم
قلم به دست گرفتم که شرح دل بکنم
زمین دور وبرم را ز اشک گل بکنم