همسر خونه ی من عزیز من
حیدر من پهلوون صف شکن
بمیرم غم توی چهرت نبینم
حرف شرمنده گیو دیگه نزن
امیر فرخنده
سلام عشق قدیمی سلام عزیزدلم
امید بخش دل خاص و عام عزیزدلم
بیا ز غیبت و امشب به محفل ما باش
قدم گذار روی چشم هام عزیزدلم
آری که بساط گریه جور است امشب
دست من از آغوش تو دور است امشب
هر طفل تو گوشه ای زمین گیر شده ست
این خانه چقدر سوت و کور است امشب
هرچند که با سختی بسیار می آید اینجا
با غم سینه بیمار می آید اینجا
فاطمیه وسط روضه بشین تکیه نزن
مادری دست به دیوار می آید اینجا
امیر فرخنده
آسمان زیر دست و پا گم شد
نور حق بود و در خفا گم شد
جامه ، عمامه و ردای تنش
یا به غارت رسید یا گم شد
شبهای غمش همدم زهرا فضه ست
راوی غم و ماتم زهرا فضه ست
یک عمر علی محرم اسرارش بود
حالا چه شده محرم زهرا فضه ست؟
امیر فرخنده
بی رمق بود و تا تکان میخورد
به تنش نیزه و کمان میخورد
وقتی افتاد دوره اش کردند
چه لگد ها از این و آن میخورد
برای غربت شاه غریب سینه زدم
برای حضرت شیب الخضیب سینه زدم
گریستم همه ی عمر جای یارانش
میان روضه به جای حبیب سینه زدم
حضرت سیده خوله سلام الله علیها دختر امام حسین علیه السلام که در مسیر شام بر اثر افتادن از ناقه به شهادت رسیده است
روضه از دختری ست دردانه
آسمان از غمش به گریه شده
روضه خوان فرق میکند امشب
راوی روضه اش رقیه شده
ما گرفتار روزگار توایم
جمع مستانِ در حصار توایم
بزن آتش، بُکش ، بسوزان که
ما تماماً در اختیار تو ایم
حرف ها گفتیم با پنجره فولاد رضا
بغض ها ترکیده در صحن گوهرشاد رضا
نیمه شبها تا سحر خیره به گنبد بوده ام
پر گناه و خیره سر خیره به گنبد بوده ام
خیلی خوبه که گرفتار توام
هر شب جمعه عزادار توام
وعده بهشت و جنت نمیخوام
من همین دنیا بدهکار توام