ام الائمه

معنای فراق

معنای فراق را دگر فهمیدم

با دست خودم سنگ لحد را چیدم

شب غسل نمودم بدنت را اما

یک عمر سرت هرآنچه آمد دیدم

چرخیده بود

یک نفربر گرد مولا با سپر چرخیده بود

بهتراست اینکه بگویم با پسر چرخیده بود

 

سرنوشت شیعه را جور دگر می زد رقم

در به سمت داخل کوچه اگر چرخیده بود

دو بخش شد

پرواز در دوبال کبوتر دو بخش شد

یک بخش داشت با لگدی در دو بخش شد

یک بخش داشت یاس که در خانه ی علی

تا پشت در نیامده پر…پر…دو بخش شد

می رفتند

شب بود و می رفتند مادررابشویند

با اشک ها جان پیمبر را بشویند

 

شب بود و گیسوی سپیدش راندیدند

با اینکه باید ابتدا سر را بشویند

 

خانه های قدیم

خانه های قدیم را دیدی همچنان که درش بزرگتر است

گر که میخی به داخل در خورد این سر از آن سرش بزرگتر است

 

حال بنشین خودت حساب بکن لگد و تازیانه و اینکه

پشت در مادری است که قطعا درب از پیکرش بزرگتر است

دست بر پهلو

غریبی مرا آنان چو دیدند

به درب خانه ام اتش کشیدند

لگد بر در زدو دیدم به چشمم

چگونه یاس را از شاخه چیدند

دست به دیوار

مادر از زندگی خویش تو بیزار مشو

ای قرار دل من خسته ز دلدار مشو

خیز و تا جمع کنم بستر خونین تو را

مرو از هوش دگر خسته و بیمارمشو

سایه سر حیدر

ای بهشت آرزویم پر مکش

سایه ات را از سر حیدر مکش

 

آفتابم شب مکن روز مرا

خیز و بنگرحال امروز مرا

ناله زد بین در و دیوار

سینه لبریز فراق یار, حتی بیشتر

دل اسیر خنده‌ی دلدار, حتی بیشتر

 

گفت احمد, حسن اگر شخصی شود1

می‌شود ار فاطمه سرشار, حتی بیشتر

سکوت شب

امشب سکوت شهر پر از عطر یاس شد

تابوت روی دوش یتیمان فاطمه است …

محسن نورپور

 

بزن قنفذ …

دلم پر خون ز غوغای زمانه

بزن قنفذ بزن با تازیانه

که تا حیدر پرو بالم نبیند

وصیت می کنم غسل شبانه

 علی آمره

رفتی شکست …

لرزه نشسته است به دست دعای تو

شد سر به زیر پیش همه مرتضای تو

حال تو بست دست مرا آن طناب نه

حالم گرفته است زحال و هوای تو

دکمه بازگشت به بالا