آدم است او یا مَلَک ماهیّتش معلوم نیست
گرچه مخلوق است نوع خلقتش معلوم نیست
حضرت زهراست خود تفسیری از آیات قدر
آن شب قدری که حتی ساعتش معلوم نیست
آدم است او یا مَلَک ماهیّتش معلوم نیست
گرچه مخلوق است نوع خلقتش معلوم نیست
حضرت زهراست خود تفسیری از آیات قدر
آن شب قدری که حتی ساعتش معلوم نیست
ای آسمان ببار ولی بی امان ببار
بر باغبان باغ گرفته خزان ببار
اصلا بیا و بر سر حیدر خراب شو
یا نه, به قبر خاکی این بی نشان ببار
شب شد و مادرمان گفت: کجایی زینب؟
گفت: سجاده ی من را تو بیانداز امشب
کمکم کن که به محراب نمازم بروم
تا به آرامگه راز و نیازم بروم
مثل ابر بهار می بارم, رحم کن بر دل علی زهرا
چاره ی لحظه های دشوارم, رحم کن بر دل علی زهرا
اندکی تا دم سحر مانده, تازه آغاز دردسر مانده
لحظه ها را چگونه بشمارم؟! رحم کن بر دل علی زهرا
مردی یگانه بود و بانویی یگانه
آهسته میرفتند از خانه شبانه
همراه هم بودند مثل دو غریبه
پهلو به پهلو, پا به پا, شانه به شانه
به رسم فرقه ی عشاق ساده باید مُرد
به احترام علی ایستاده باید مُرد
چه بی اراده و چه با اراده باید مُرد
برای غربت این خانواده باید مُرد
بزرگ مدینه بزرگ همه
دعاى قنوت شب فاطمه
.
بیا خانه را آب و جارو زدم
به عشقت خودم پشت در آمدم
گل , بر من و جوانی من گریه میکند
بلبل به خسته جانی من گریه میکند
از بس که هست غم به دلم , جای آه نیست
مهمان به میزبانی من گریه میکند
خورشیدِ با سخاوتِ هر خانه مادر است
معنایِ نابِ حضرتِ ریحانه مادر است
تسبیحِ اهلِ ذکر, منقّش به نام اوست
سرّ وجوبِ سجدهٔ شکرانه مادر است
دست در دست حسن بود که بیرون آمد
مهر با ماه از اشراق مدینه سر زد
سوی مسجدبه شکوه و عظمت گشت روان
گوییا حیدر کرار رود در میدان
شبیه شمع , تمام تو آب شد بس کن
که مثل حال تو حالم خراب شد بس کن
برای غربت من باز چشم تو خون شد
دوباره بالش تو خیس آب شد بس کن
ناگهان در واشد و مسمار پهلو را گرفت
دست شعله بی محابا پای گیسو را گرفت
پهلوی زخمی جدا و صورت نیلی جدا
یک غلاف بی مروت جان بانو را گرفت