جواد هاشمی تربت

زهرای من

ای پس از تو درد و غم، تقدیر من!
گریه روز و شب، گریبان‌گیر من

بی تو اشک‌افشانی من دیدنی است
بی سر و سامانی من دیدنی است

قبله‌ى حاجات

چشمم همين كه گشت خوش‌اقبال، گريه كرد
ياد بقيع كرد و به هر حال گريه كرد

همراه چار قبله‌ى حاجات اشک ریخت
هم‌پاى چار كعبه‌ى آمال گريه كرد

وای مادرم

مادرم رفت و آه بعد از او
کار من غیر آه و شیون نیست
گر مرا تاب گفتنی باشد
در شما طاقت شنیدن نیست

ای دل

ای دل مگر نه خاتم ماه محرم است
باز این چه شورش است که در خلق عالم است

گر ماجرای کوفه و کرب و بلا گذشت
باز این چه نوحه وعزا و چه ماتم است

دکمه بازگشت به بالا