از مهر ، آسمان مدینه اثر نداشت
من سفره ام کباب ، به غیر از جگر نداشت
” ما آن شقایقیم که با داغ زاده ایم “
جز داغ دل ، نصیب ، جگر بیشتر نداشت
از مهر ، آسمان مدینه اثر نداشت
من سفره ام کباب ، به غیر از جگر نداشت
” ما آن شقایقیم که با داغ زاده ایم “
جز داغ دل ، نصیب ، جگر بیشتر نداشت
بیهوده قفس را مگشایید پری نیست
جز مُشتِ پری گوشه ی زندان اثری نیست
در دل اثر از شادی و امّید مجویید
از شاخه ی بشکسته ی امّید ثمری نیست
میان حجره چنان ناله از جفا می زد
که سوز ناله اش ، آتش به ما سوا می زد
به لب ز کینه ی بیگانه هیچ شکوه نداشت
و لیک داد، ز بیداد آشنا می زد
من دست خالی آمدم ، دست من و دامان تو
سر تا به پا درد و غمم ، درد من و درمان تو
تو هر چه خوبی من بدم ، بیهوده بر هر در زدم
آخر به این در آمدم ، باشم کنار خوان تو
ای چراغ دل ویرانه ی من
نظری کن به من و خانه ی من
خانه بعد از تو شده غمخانه
شمع یاد تو و ما پروانه
بیهوده قفس را مگشایید پری نیست
جز مُشتِ پری گوشه ی زندان اثری نیست
در دل اثر از شادی و امّید مجویید
از شاخه ی بشکسته , امید ثمری نیست
گل , بر من و جوانی من گریه میکند
بلبل به خسته جانی من گریه میکند
از بس که هست غم به دلم , جای آه نیست
مهمان به میزبانی من گریه میکند
رباب هست و خروش و خسته حالی
به دامن اشک و جای طفل خالی
اگر گهواره را پس داده بودند
دلش خوش بود با طفل خیالی
شاعر: حاج علی انسانی