تسبیح زمین و آسمان مهدی جان
آواز خوش مقربان مهدی جان
رحمت به لب اهل یقین امشب هست
بارانِ زمین به آسمان مهدی جان
تسبیح زمین و آسمان مهدی جان
آواز خوش مقربان مهدی جان
رحمت به لب اهل یقین امشب هست
بارانِ زمین به آسمان مهدی جان
از سوی نیزه سرو خرامان خوش آمدی
ای گل به دامن گلِ ویران خوش آمدی
مرهم به زخم خار مغیلان خوش آمدی
مهمانِ ریگهای بیابان خوش آمدی
خورشید و کهکشان شده حیران معجرت
ای نور محض یاور تو هست داورت
وقتی که مو به مو به علی مو نمیزنی
باید شویم لشگری از جَون و قنبرت
شفق به نیزه نظر کرد و رنگ او غم شد
نسیمِ صبح به زلفش چو خورد ماتم شد
به عرش پیرهنی پاره گشت, آویزان
بساط گریهٔ عالم دگر فراهم شد
نبین از خاک بالشتی, به شب ها زیر سر دارد
و یا در پاش نعلینی پر از وصله, اگر دارد
نبین با چاه خلوت کرده و مأنوس او گشته
و همچون وسعت دریاش , خونی در جگر دارد
طرهٔ موی ترا دام بلا باید نوشت
مِهردلجوی تو را آقا بَها باید نوشت
موردلطف تو باشد , مورد لطف خدا
چشم جذاب تو را چشم خدا باید نوشت
رند بازاریم اگر درویش مسلک زاده ایم
بَه چه سودی عالمی دادی و ما دل داده ایم
مست ما می گردد هر جامی که برما لب زند
بس که نامت از لبِ ما ریخته خود باده ایم
به درگه احدی خَم نمی کنم سر را
مگر به جز تو که داری هوای نوکر را
رسد به هرچه که خیراست بی برو برگرد
هرآنکه بر کرم تو سپرد باور را
جملهِ مه رویانِ عالم از رخِ تو بی قرار
عرش پروازانِ عالم بر درِ تو خاکسار
یکهِ یکدانهِ اگر باشد در عالم آن تویی
ای به جمعِ آفرینش های عالم شاهکار
به شعر دوری تو چشم خون دوات من است
دوای دوری صحنت فقط برات من است
حرم ندیده نه, آنکس که دیده میداند
شب زیارت کوی ات شب وفات من است
افسرده جان گرفت به پایت امید شد
هر قفل بسته نزد تو آقا کلید شد
درسایهٔ مقام تو هرکس قدم گذاشت
خود شد مراد, تاکه به کوی ات مرید شد
سیزده جرعه زنم از روی رخشان علی
یکصد و ده بار هدیه , جان به قربان علی
ازبهشت آدم اگربا جرم گندم آمده
من به جنت می روم از خوردن نان علی