حامد آقایی

نان حلال

رند بازاریم اگر درویش مسلک زاده ایم
بَه چه سودی عالمی دادی و ما دل داده ایم

مست ما می گردد هر جامی که برما لب زند
بس که نامت از لبِ ما ریخته خود باده ایم

کبوتر

به درگه احدی خَم نمی کنم سر را
مگر به جز تو که داری هوای نوکر را

رسد به هرچه که خیراست بی برو برگرد
هرآنکه بر کرم تو سپرد باور را

آیه اللهِ معظم

جملهِ مه رویانِ عالم از رخِ تو بی قرار
عرش پروازانِ عالم بر درِ تو خاکسار

یکهِ یکدانهِ اگر باشد در عالم آن تویی
ای به جمعِ آفرینش های عالم شاهکار

یا مظلوم

به شعر دوری تو چشم خون دوات من است
دوای دوری صحنت فقط برات من است

حرم ندیده نه, آنکس که دیده میداند
شب زیارت کوی ات شب وفات من است

مقام تو

افسرده جان گرفت به پایت امید شد
هر قفل بسته نزد تو آقا کلید شد

درسایهٔ مقام تو هرکس قدم گذاشت
خود شد مراد, تاکه به کوی ات مرید شد

سیزده جرعه

سیزده جرعه زنم از روی رخشان علی ‌
یکصد و ده بار هدیه , جان به قربان علی

ازبهشت آدم اگربا جرم گندم آمده
من به جنت می روم از خوردن نان علی

از همان اول عزیز قلب این دنیاشده
پیش این یوسف قدم هر صورتی رسواشده

سجده براین ماه پاره مستحبی واجب است
تا ببوسد هر که آمد بر قد او تا شده

وقت توبه

وقتی گناهان خودم را میشمارم
دیدم که باید دست را برسرگذارم

آبی که از سر بگذرد کاری است مشکل
ترسی به دل دارم ولی امیدوارم

رحمت واسعه

آنقدر که حیله دیده ام آقا جان
از غیر تو دل بریده ام آقا جان

با تو همه عاقبت بخیرند حسین
با تو به جنان رسیده ام آقا جان

سلامت میدهم

نگاهی دلربا دارد نگارم
ربوده جزبه اش صبروقرارم

به پست وجاه دنیا دل نبندم
که شاه کربلا شد اعتبارم

دلها بهاران میشود

آتش گلستان می شود وقتی بیایی
رحمت چو باران می شود وقتی بیایی

دنیا برای جشن موعود تو ای ماه
خورشید باران می شود وقتی بیایی

یاصاحب الزمان(عج)

کنون که حال دلم را تو در نظر داری
بگو به سمت کدامین گذر , گذر داری

تویی که راه گشایی تویی که راهنما
کلید رحمتی و در نگه قمر داری

دکمه بازگشت به بالا