از خدا آمده ام تا به خدا می جنگم
از بهشت آمده و کرب و بلا می جنگم
در تنم ظرفیت اکبر لیلا شدن است
بی زره در صف مردان خدا می جنگم
از خدا آمده ام تا به خدا می جنگم
از بهشت آمده و کرب و بلا می جنگم
در تنم ظرفیت اکبر لیلا شدن است
بی زره در صف مردان خدا می جنگم
خدا نوشت تو را بر سر جهان باران
تویی حسین”ع” امیر همه طمع کاران
طمع به عشق تو کردم اگر گنه کارم
تویی الهه ی عاصین این گنه کاران
وقتش رسیده نوکرتان جان فدا شود
یک روز نذر روضه خون خدا شود
وقتش رسیده حال و هوایی عوض کنم
این قلب کوچکم ز شما در عزا شود
تقویم هم دیگر تماشایی ندارد
وقتیکه جمعه , صبح زیبایی ندارد
حبس دعای من مرا درگیر من کرد
در این منیت ها خدا جایی ندارد
با حضور شیر حق خیبر سپر انداخته
دست خطی مرتضی بر روی در انداخته
حیدر آمد, حیدر آمد, در میان معرکه
لرزه ای در قلب دشمن این خبر انداخته
نرخ بازار طلا بی ارزش و بیهوده است…
ما ز ایوان طلا خرج و مخارج می بریم…
سیدصادق موسوی
معجزاتی که از این عشق , تو و من دیدیم
آنچنان بود که حتی به شنیدن , دیدیم
اَشک , در دیده ی ما بود ولی خندیدیم
به خدا بی نمکِ فاطمه می گندیدیم
با حسین بن علی گشت عسل , سرکه ما
رو به دریای غمش رود شده برکه ما
در حریمت علم وعرفان هیچ نیست
بی وِلایت, صوت قرآن هیچ نیست
کعبه با نام تو معنا میشود
در زمین غرق تماشا میشود
او سفیر ِ نهضت ِ کرب و بلاست
پنجه های کوچکش مشکل گشاست
ناز او را عمه جانش می خرد
خنده ی او از حسین دل می برد
دست دل می زنم به دامانت
می سرایم برای چشمانت
ای که رحمت, شبیه به باران
می چکد از میان دستانت
تاکی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید, شب هجران تو یانه؟
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
وقتی که بی قرار غمت رب العالم است
عبدی چو من به روضه توجان دهدکم است
من نوکر یکی دوشب تو نیَم حسین
هــر لحظه لحظه ی همه عمرم محرم است