حسین ایمانی

تو قـبله ای

من اهل آسمانم اگر خاک این دَرَم
شاه دوعالمَم که در این خانه نوکرم
افـتاده سایه یِ عَلمت بر روی سرم
تو قـبله ای و قبـله نمایی و دلبرم

تو سلطانی

بِزن باران بِزن دارد هوای یار می آید
هوای یار می آید دل و دلدار می آید

بیا فطرس بیاآمد شفای بال و پرهایت
طبیبِ درد بی درمان شَه دربار می آید

حرفِ عشق

هرجا مسیر ما به شما ختم می‌شود
جایِ قـدومِ پاکِ شما چـَشم می شود

آنجا که حرفِ عشق تو باشد تو حاضری
بی تو چگونه مجلسِ ما بَزم می شود

بوی عشق

کاش یک مرتبه …فقط یکبار
می شدم زائر نـگاهِ نـگار

می شدم زائر غبـاری که…
می دهد بوی عشق… بوی بهار

از من بریده ای

گاهی خیال می کنم از من بریده ای
جایی دگــَر نگار دگــَر برگـزیده ای

گاهی خیال می کنم ای ماهِ پشت ابر
آلودگـیِ خـلوت این بنده دیده ای

مادرانه

مادرانه به سیـنه می کـوبید
روضه خوانِ مدینه می بارید
اشکـها رویِ گـونه می لغـزید
علـقمه… قتلـگاه… را می دید

جان امـیرالمؤمنین

باز کن چشمَت وَگرنه بسته ای راه نفس را
می شود دنـیا بدون بودنت زندانِ مولا
قاتل جان امـیرالمؤمنین زخـمِ زبان ها
رفتی و با رفتن تو می شود بی خیر … دنیا

ذکری که می سازد دلت را صـِیقَلی چیست؟!
بی شک جواب آسمان جز یا علی نیست

هـرگـز ندارد جا مـیان فاطمـیون
آنکس که قلبش با غدیر و با علی نیست

شعر مدح امام حسین ع

بهشت عالـَم امکان حریم توست حسین
نگاه من به دودست کریم توست حسین

تمام عرش مـُعلاّ شبیه فرش فقط…
به زیر پای گـدا و ندیم توست حسین

فاطمیه

 

به مِـهر و عاطفه یِ مادرانه محتاجم
به روضه خوانی و آه شبانه محتاجم

به لطف حضرت حق من به ذکر یاحیدر
به ذکـرِ شاه زمـین و زمـانه محتاجم

دلبسته یِ عشق تو شدم

عمریست که بیـچاره و حیران تو هستم
سرگشته یِ تو بی سر ُو سامان تو هستم

هر چـند که آلوده یِ عصیان و گناهم
دلباخـته یِ رأفت و احسان تو هستم

ما گدائیم

ما گدائیم اگر حساب کنید
روی ما بیشتر حساب کنید

روی ما رویِ خانواده یِ ما
لحظه یِ دفعِ شَر حساب کنید

دکمه بازگشت به بالا