حمید کریمی

والاست

در مذهب ما امیر والاست علی

بر امت ما شفیع فرداست علی

فرموده پیمبر این چنین در عالم

مانند خدا همیشه یکتاست علی

حمید کریمی

از تبار کاوه ی اهنگرم

از تبار کاوه ی اهنگرم
من غلام بچه های حیدرم
پور زال و زاده ی تهمینه ام
حب عباس علی در سینه ام

دلبری دارم که هرد م مست نامش می شوم

دلبری دارم که هرد م مست نامش می شوم
سرخوش از صحبای جان بخش کلامش می شوم
ان چنان در عمق جانم ریشه کرده عشق او
هر کسی یک یا علی گوید غلامش می شوم

حمید کریـــمی

یا علی گفتیم وعشق اغاز شد

یا علی گفتیم وعشق اغاز شد
باب رحمت بر رخ ما باز شد
عشق بی نام علی معنی نداشت
نام مولا عشق را پاینده داشت

سرمست از ان شراب تاکم بکنید

سرمست از ان شراب تاکم بکنید
ناپاک منم ز باده پاکم بکنید
گر رفتم از این جهان فانی یاران
با نام علی به زیر خاکم بکنید
شاعر:حمید کریمی

ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺪ ﻭﺩﺳﺖ ﻣﺮﺍ ﮔﺮﻓﺖ

ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺪ ﻭﺩﺳﺖ ﻣﺮﺍ ﮔﺮﻓﺖ
ﻭﯾﺮﺍﻧﻪ ﯼ ﺩﻟﻢ ﺯ ﺣﻀﻮﺭﺕ ﺻﻔﺎ ﮔﺮﻓﺖ
ﺷﮑﺮ ﺧﺪﺍ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺭ ﻟﻄﻒ ﻭ ﻋﻨﺎﯾﺘﺶ
ﺍﯾﻦ ﺑﻨﺪﻩ ﯼ ﺣﻘﯿﺮ ﻭ ﺫﻟﯿﻞ ﺍﺭﺗﻘﺎ ﮔﺮﻓﺖ

برای امدنت ای نگار می گریم

برای امدنت ای نگار می گریم
نشسته ام به ره و بی قرار می گریم
شنیده ام که جمعه ز کعبه می ایی
بسوی قبله ی پراز انتظار میگریم

برای تهنیت

برای تهنیت آن یار با وفا امروز

زدردر امد چون هدهد سبا امروز

گشود اناب گوهر فشان و خنده کنان

پس از سلام به من داد مژده ها امروز

منجی مهر

ای پادشه دل ها داد از غم تنهایی

جانم به لبم امد وقت است که باز ایی

فریاد از این غم ها بی داد زبی یاری

ای یار و حبیب ما وقت است که باز ایی

کاش می شد

کاش میشد که پدر بار دگر باز ایی

من نشینم به گنار تو گل زهرایی

کاش می شد که پدر حال مرا می دیدی

از سرو صورتم از عمه تو می پرسیدی

در شگفتی

زصبرت در شگفتی اسمان شد

ز وصفت ناتوان وصف وبیان شد

چه کردی روزعاشورا که چشم

تمام افرینش خونفشان شد

دلی دارم که از

دلی دارم که از داغت کباب است

زداغت چون تنت صد چاک چاک است

دلی دارم چو از نامت شنیدست

چون مجنون در پی لیلی دویده است

دکمه بازگشت به بالا