بوی بهشت آمد
عشاق نوع مردنشان جوردیگری است
برعشق دل سپردنشان جوردیگری است
بعداز ممات جانب معشوق می روند
یعنی بهشت بردنشان جور دیگری است
محشربه جای صف همگی حلقه می زنند
پروانه ها شمردنشان جور دیگری است
از دور دست می شود این عده را شناخت
این عده سیب خوردنشان جور دیگری است
یک جور می خورند که انگار نوبر است
این میل سیب عشق به سیب پیمبراست
این طایفه به وقت کرم عشق می کنند
در لابه لاشادی و غم عشق می کنند
هو می کشند و نان دل خویش می خورند
بااین حساب دم همه دم عشق می کنند
وقتی به سوی خانه دلدار می روند
پیداست که قدم به قدم عشق می کنند
با یادسیب چله ی پیغمبر خدا
هم سیب می خورند وَ هم عشق می کنند
سیبی که روی شاخه طوباست می خورند
پس سیب نه…محبت زهراست می خورند
تادید مستعدشده از هر نظر رسول
سیبی پس از چهله خدا داد بر رسول
بوی بهشت آمد و وقت عروج شد
یعنی دوباره باز در آورد پر رسول
وقتی دلیل دلهره اش را سوال کرد
یک آن فرشته آمد و شد باخبر رسول
از ذوق و شوق خیر کثیر میان سیب
جبرییل گریه کرد و از او بیشتررسول
پس وحی شد که سوره لبخند را بگیر
قرآن دست خط خداوند را بگیر
وقتش رسیده جلوه بی حد به تو دهیم
بعد از چهله آنچه که باید به تو دهیم
هجده هزار مرتبه هو یاعلی بگو
تادختری که بر تو بیاید به تو دهیم
برخیز عمر چله نشینی تمام شد
سیبی بخور توان مجدد به تو دهیم
صلّ علی محمد این قوم ابتر است
وقتش شده وَ آل محمد به تو دهیم
سیب رسیده میل بکن ایها الرسول
تو مستحق فاطمه ای چله ات قبول
زیباترین سروده دیوان برای توست
نان و پنیرسفره احسان برای توست
انسیه با لطافت حورا نزول کرد
حوریه با وجاهت انسان برای توست
هرچند..چند آیه توحید داشتی
از این به بعد کوثر قرآن برای توست
جبرییل برتو مژده سبطین می دهد
به چه سعادتی که حسین جان برای توست
گفتم حسین روضه اورا شنیده ای؟
آیاحدیث زیرگلو را شنیده ای؟
گفتم حسین تیغ روی حنجرش که رفت
گفتم حسین بر روی نیزه سرش که رفت
دارم برایت از نوه ات حرف می زنم
قبل از عبا امامه پیغمبرش که رفت
پیراهنش که رفت لباس تنش که رفت
در چنگ گرگ حلقه انگشترش که رفت
در زیر نعل های دوتایی اسبها
درپیش چشم خواهر او پیکرش که رفت
شاعربس است وقت دهان را ببند شد
روضه نخوان که ناله زهرا بلند شد
سعید توفیقی