مثل ابر بهار می بارم, رحم کن بر دل علی زهرا
چاره ی لحظه های دشوارم, رحم کن بر دل علی زهرا
اندکی تا دم سحر مانده, تازه آغاز دردسر مانده
لحظه ها را چگونه بشمارم؟! رحم کن بر دل علی زهرا
مثل ابر بهار می بارم, رحم کن بر دل علی زهرا
چاره ی لحظه های دشوارم, رحم کن بر دل علی زهرا
اندکی تا دم سحر مانده, تازه آغاز دردسر مانده
لحظه ها را چگونه بشمارم؟! رحم کن بر دل علی زهرا
رو به خزان بهار علی ,رحم کن نرو
زهرا به حال زار علی ,رحم کن نرو
آتش زدی مرا تو به عجّل وفاتی ات
آسیمه سر ,قرار علی ,رحم کن نرو
گره گشای جهان کرده اند دستم را
خورانده اند به عالم می الستم را
علی ام آنکه به تاوان مهربان بودن
نشانده اند به آتش,تمام هستم را
بوى نانت مدینه را پر کرد
با تن خسته کار کردى باز؟
من که گفتم غذا نیازى نیست
إز چه رو پس تو بار کردى باز؟
همینکه نیستی اصلاً برای من مرگ است
ز داغ تو پر زخمم دوای من مرگ است
غریب بودم؛ از این پس غریب تر شده ام
پس از تو همنفس آشنای من مرگ است
(زبانحال حضرت مولا با صدیقه کبری علیهماالسّلام)
سـی سال مثــل اَبـر برایـَت گریســتم
سی سال مثل شمع به پای تو سوختم
خاکستـر فراق تو بر گیـسـویم نشست
ازبسکه روز وشب به عزای توسوختم
« زبان حال امیر المومنین علیه السلام»
صدشکر که از پیش من این یار نرفته
یادش ز من غمزده انگار نرفته
زهرا کمکم کن ز فراق تو نمیرم
تا قبل تو این حیدر کرار نرفته
یک در محکم برای خانه قیمت میکند
مرگ قادر نیست کاری را که حسرت میکند
با تمام غصه ها بر سجده می افتد علی
بنده وقتی بنده باشد شکر نعمت میکند
رفتی شکست دست و دل آسمانی ام
رفتی رسید نوبت قامت کمانی ام
رفتی و باز شد همه دست های پست
بابا حکایتی شده بی تو جوانی ام