زبان حال امیرالمومنین با حضرت زهرا س

شعر روضه حضرت زهرا

پیش خدا تمام گناهان صغیره شد

وقتی که کُشتن تو گناهی کبیره شد

شرمنده ام از این که سه ماه است روز و شب

وتر تو بی قنوت و وضویت جبیره شد

عاقبت

عاقبت کار خودش را کرد این در فاطمه
عاقبت دیدی که محسن گشت پرپر فاطمه

تو امانت پیش من بودی و حالا همسرت
می کِشد هر دم خجالت از پیمبر فاطمه

نمی شود

نمی شود دو سه شب بیشتر بمانی تو
خودت که جان علی صاحب الزمانی تو
هنوز سنی نداری که قد کمانی تو
ببخش خیری ندیدی از این جوانی تو

چگونه جسم تو را شست وشو دهم دریا

چگونه جسم تو را شست وشو دهم دریا

چگونه از دلت آمد رها کنی ما را

خدا به خیر کند تازه اوّلِ غسل است

کنار بازویتان لاله میشود پیدا

گریه کن گریه عزیزم که سبکتر بشوی

گریه کن گریه عزیزم که سبکتر بشوی

وقت آن نیست که اینگونه کبوتر بشوی

همسر تازه جوانم نکند خسته شدی

نکند باعث تنهایی حیدر بشوی

برخیز

بازی ما پیدا و ناپیداس برخیز

این بازی پست همین دنیاس برخیز

دیگرتوانم تاق شد اتش گرفتم

چشمان خود واکن علی اینجاس برخیز

با سینه ی شکسته علی را صدا مکن

اینگونه پیشِ من کـفنت را سوا مکن

هفتاد و پنج روز ز من رو گرفته ای

امروز را بیا و از این کارها مکن

قاتل علی

از دست می روی همه دار وندار من

گفتی تمام عمر تو هستی کنار من

بی تو شود سیاه دگر روزگار من

حالا چرا شکسته ای ای ذوالفقار من

حرفی بزن

زهرا! گمان کنم که زمان سفر شده

خواب و خوراک تو چه قدر مختصر شده

 

داری برای مرگ خودت می کنی دعا

امّا غروب عمر علی جلوه گر شده

باخودم گفتم

چقدر برتن تو پیرهن بزرگ شده؟!

تن تو آب شده یاکفن بزرگ شده؟!

چوشمع چشم تورادیده باخودم گفتم!

چگونه شمع پس از سوختن بزرگ شده؟!

شد آوار

 زهرا تو قرار بود یارم باشی
 هر لحظه ی زندگی کنارم باشی
حیدر وسط معرکه تنها مانده
برخیز که باز ذوالفقارم باشی
 

شال عزا

فکری برای خانه ی درد ومَلال کن

زانو بغل نگیر و بتولت حلال کن

از این به بعدتازه غمت میشودشروع

غسل شبانه ی بدنم راخیال کن

دکمه بازگشت به بالا