سید پوریا هاشمی

عمو عباس

آن قمر که هرکسی تحت لوایش بیمه بود..
قدّ و بالایش کنار نهر نیمه نیمه بود

عبد را با دوری از ارباب کشتن راحت است
ساقی بی آب را با آب کشتن راحت است

یا ابالفضل العباس(ع)

پشت هرکس حرف باشد پشت ما حرف دل است
آن‌ دلی که نیست در تسخیر چشمانش گل است

عشق او راه مرا سمت خدا انداخته
بی تعارف مذهبی جز عشق باشد باطل است

شاخه ی طوبای شکسته

ای در نظرم شاخه ی طوبای شکسته!
یک چشم بیانداز به بابای شکسته

من یک کمر خم شده دارم به کنارت…
اما تویی و این همه اعضای شکسته

جان رباب آرام شو

حالا که دیگر هست راه آسمان بسته..
دشمن روی ما آب را با قصد جان بسته

زخم لبت وا شد..زبانت را نکش رویش
جان رباب آرام شو طفل زبان بسته!

عروس حضرت زهراست

عروس حضرت زهراست نجمه
حسن را یار بی همتاست نجمه

کمک کار بزرگ این قبیله ست
عصای زینب کبری ست نجمه

یا قاسم ابن الحسن(ع)

وقتی زمان جنگ تو در کارزار شد..
دیدم خود حسن روی مرکب سوار شد

گفتی که قاسمم نفس کوفیان برید..
از ترس بین قافله داد و هوار شد!

اهل عشق

سخن اهل عشق این سخن است
کربلا در احاطه ی حسن است

هرکسی رو به کربلا کرده
باطنا رو به مجتبی کرده

یتیم امام حسن(ع)

در یازده بهارم تنها حسین گفتم
یاد حسن که کردم یک یاحسین‌ گفتم
عمه نوازشم کرد زیرا حسین گفتم
به تو عمو نگفتم بابا حسین گفتم!

جانم زینب(س)

صبر کن تا نقل این مطلب کنم..
من که باشم صحبت از زینب کنم؟!

عقل آدم مات این نور جلی ست
گفتن از زینب فقط کار علی ست

واویلا

عاشقان را کمال، سوختن است
روح عاشق مجرّد از بدن است
گرچه تنها سه سال سن من است..
صورت من شبیه پیرزن است

حسین رسید به کربلا

رسید بالاخره قافله کنار فرات..
سلامتی حسین و قبیله اش صلوات!

رباب امده با اصغرش خوش امده است
رقیه امده با اکبرش خوش امده است

والا مقام

ای نیم قرن فاطمه ی خانواده ام..
خورده گره اراده ی تو بر اراده ام
تو لشکر سواره ای و من پیاده ام!
من پیش تو کنار خدا ایستاده ام

دکمه بازگشت به بالا