شعر آیینی

یا غفار

دیگر زتو نام و نشان در کارهایم نیست

ایمان به تو در ذکر یا غفارهایم نیست

آنقدر بی پرده گناه و معصیت کردم

دیگر اثر در ذکر یا ستارهایم نیست

الهی العفو

در بساطم باز چیزی نیست، آهم را نگاه
قطره‌های شرم، در ابرِ نگاهم را نگاه

این زمستان هم گذشت؛ از برفِ پیری بگذریم !
روسپیدان را ببین؛ روی سیاهم را نگاه

یاربّ

از من ندیده است کسی بی پناه تر
روزم شده است از شب تیره سیاه تر

دست مرا بگیر که از خود فراری ام
راضی نشو ببینی ام ازاین تباه تر

حسین جان

رسیده اول ماه و شب زیارتی است
اسیری دل و گیسوی تو حکایتی است

هلال ماه که مکشوفه می شود هرماه
گریز روضهء ما کوفه می شود هر ماه

بی پناهم

ازهمه خسته شدم، خستگی ام را در کن
مضطرم، لطف کن و فکر مَنِ مضطر کن

بی پناهم به جز این خانه پناهم ندهند
من پناهنده شدم بر تو مرا در بر کن

یا الله

دوباره آمده ام رو سیاه یا الله
اُمیدم است همه یک نگاه یا الله

اگرچه غیرِ دو خط آه..دربساطم نیست
ولی شدست دمم دائم آه یا الله

ماه صیام

حالا که مهمان تو در ماه صیامم
بر تشنه کام کربلا اول سلامم
مانند طفلی که زبان تازه گشوده است
با اشک روضه وا شود بر توبه کامم

دل شکسته

صدای گریه شنیدی اگر صدای من است
مرا بزن به مرامت قسم سزای من است

دلت شکسته از این بنده نمک نشناس
دلت شکسته دلیلش فقط خطای من است

سفرهء مهمانی

نارفیقان سنگشان را بر سبوی من زدند
چوب حرّاجی خود بر آبروی من زدند

دوره ام کردند دور سفرهء مهمانی و
بی تعارف، نیش و طعنه سمت و سوی من زدند

یا کریم

غروب بود که “حَیِّ عَلی”رسید به ما
خوش آمدیدِ خدا از سما رسید به ما

چه خوب شد رفقا!دور دور ما شده است!
دعا کنید،که اذن دعا رسید به ما

و لا یُمکِنُ الفرارُ مِنْ حکومَتِکَ

هرکار میکنم که نلغزم نمیشود
پیش تو سر شکسته نباشم نمیشود
باید که سیل جان مرا شستشو دهد
تطهیر من به بارش نم نم نمیشود

الهی العفو

چشمم از آستانت غیر از کرم ندیده
ای آیه ی محبت، از تو به ما رسیده

از خانه ی کریمان خالی نرفته دستی
سائل نشد پشیمان از منت‌ کشیده

دکمه بازگشت به بالا