شعر آیینی

ابن الحسین

 ای خوش قد و بالای بابا ماه لیلا
چشم امید و روشنی راه لیلا
از تو که مولودی منزه تر نباشد
طفل عزیز و نوگل دلخواه لیلا

اشبه النّاسی

حیدری تو یا حسینی یا که نه پیغمبری
مرتضایی مصطفایی یا که نوری دیگری
جلوه ی عباس داری از همه دل می بری
بر قد و بالای تو الله اکبر ؛ اکبری

یاصاحب الزمان(عج)

کنون که حال دلم را تو در نظر داری
بگو به سمت کدامین گذر , گذر داری

تویی که راه گشایی تویی که راهنما
کلید رحمتی و در نگه قمر داری

خراب سبوییم

ساقی بیا که مشکلم آسان نمی‌شود
جامی بریز باده که پنهان نمی‌شود

طوفانی‌ام , رسیده‌ام از خُم سبو کشم
با این یکی دو جام که طوفان نمی‌شود

نامه سربسته

حسین گفت:برادر! حدیث طوبی را
بخوان دوباره برایم به یاد مادرمان

بیا دوباره بگو از دلیلِ خَلق جهان
بیا دوباره بگو از شکوه باورمان!

نوه‌یِ ارشدِ مولا

دیشب از عشق چشمِ من تر بود
عاشقی حرفِ ما و دلبر بود

دلِ گُم گشته‌ام مرا می‌بُرد
دلم از کودکی کبوتر بود

کریم بن کریم

ملائکه همه از خاک سر درآوردند
زمینیان ز شعف , بال و پر درآوردند
ز نور حیدر و زهرا , پسر درآوردند
ز دشمنان و حسودان پدر درآوردند

شب عشق است

شب عشق است بیارید همه دلها را
به مدینه برسانید سلام ما را
آسمان خاک نشین در میخانه شده
تا بنوشد قدحی از می این صهبا را

کـوی عشق

کسی که شُغل او گوهرشناسی ست
مُسلّـط تر به انگـشـــترشـناسی ست
به گُمـنامان کـوی عشق سوگنـد
گدا اینجا بَری از سرشناسی ست

شبه پیمبر

دل می برد ز جمله ی هستی نگاه تو
صدها ستاره واله ی رخسار ماه تو
لیلای عالمی شده مجنون راه تو
کعبه رهین هیبت چشم سیاه تو

حضرت عشق

فصل گل گشت و نسیم از دل صحرا آمد
عرش گل ریز که دلداده ی زهرا آمد
شب عید است و به دل مژده ز بالا آمد
خیز مجنون که ترا حضرت لیلا آمد

مرد شبهای مناجات

دل ما خورده گره بر ورق دفتر عشق
درس ها یاد گرفتیم از این منبر عشق
کسب تکلیف نمودیم اگر از در عشق
عشقمان بوده بمانیم فقط محضر عشق

دکمه بازگشت به بالا