گاهی برای عرض حاجت می کنم گریه
گاهی هم از روی ارادت می کنم گریه
شرمندگی از حال و روز من نمایان است
امروز دارم از خجالت می کنم گریه
گاهی برای عرض حاجت می کنم گریه
گاهی هم از روی ارادت می کنم گریه
شرمندگی از حال و روز من نمایان است
امروز دارم از خجالت می کنم گریه
روزها می رود و خاطره ها می ماند
خاطراتی که به دل مانده مرا می ماند
یارها جمله روند و چه فراموش شوند
یار من هست همیشه به خدا می ماند
سالار کاروان پر از یاسمن, حسین
جمع صفات و خاتمه ی پنج تن, حسین
دلدار مصطفی و علی و حسن, حسین
برگرد و سوی کوفه نیا جان من حسین
محکوم بر نقض است عهدِ “بی وفا” حتما
جا می زند در وقت سخت ابتلا حتما
مردان کوفه غالبا این گونه می باشند
این خلق و خو حاکی است از صد ماجرا حتما
منم که زنده نمودم خدا پرستی را
منم که شیخ و مرادم تمام هستی را
منم که زنده نمودم علوم قرآن را
کشانده ام به تماشا بهشت ایمان را
هوای سینه ی دنیا چو عرش اعلاء بود
و نور عشق میان زمین و بالا بود
مدیحه خوانی داوود می رسد امشب
در این شبی که شفق هم نوای دریا بود
درود!طلعت خورشید روزگار علی
سلام مادر آب و سلام یار علی
کسی که گفته نیاید بهار با یک گل
خبر نداشته اصلاً ز نو بهار علی
وقتی که فاطمه به تو لبخند می زند
قلبت فقط به لطف خداوند می زند
لب وا کند و با غزل مهربانی اش
طعنه عسل به نیشکر و قند می زند
یک مرد وزن مکمل هم در کنار هم
آیینه وار هـر دو یشان بی قرار هم
مـعنای اصـلی لغت خانـواده انـــد
مست نگاه یک دلی و می گسار هم
در آسمان مدینه ستاره باران بود
ستاره بود و همه کوچه ها چراغان بود
خدا دو نور خودش را رسانده بود بهم
عجیب نیست اگر شهر نور افشان بود
به لطف خــدایِ جوادالائــمّه
گدایم , گـــدایِ جوادالائــمّه
غریبم نخوانید یاایّهاالنّاس
شدم آشنایِ جوادالائــمّه
آه ای اسیرِ روضهیِ سربسته کیستی
مردِ غریبِ حجرهیِ دربسته کیستی
این حجره هم به ناتوانی تو گریه میکند
پیری بر این جوانیِ تو گریه میکند