از جان خود اگرچه گذشتم به راحتی
دل کنده ام ولی زتنت با چه زحمتی
میخواستم به پات سرم را فدا کنم
اما به خواهر تو ندادند مهلتی
از جان خود اگرچه گذشتم به راحتی
دل کنده ام ولی زتنت با چه زحمتی
میخواستم به پات سرم را فدا کنم
اما به خواهر تو ندادند مهلتی
رهم پیرهنکه ماند برایم بدن نداشت
هم پیکرتو روی زمین پیرهن نداشت
ای بی کفنبرادرم ای بوریا نشین
این چادرملیاقت خلعت شدن نداشت؟
یک اربعینگذشته و زینب رسیده است
بالایتربتی که خودش آرمیده است
یا ایهاالغریب سلام ای برادرم
ای یوسفیکه گرگ تنت را دریده است