شعر اربعین

یادش بخیر

گفتیم کربلا… دلمان بی هوا گرفت
آری دل غریبه و هر آشنا گرفت

یادش بخیر, یک دهه از داغ روضه ها
ناله زدیم پای تو تا این صدا گرفت

صحرا به صحرا, کو به کو

صحرا به صحرا, کو به کو , داریم نم نم میرویم
پشت سر هم, دم به دم , آدم به آدم میرویم

ما هر دو عالم را به این معراج دعوت میکنیم
از این سوی عالم اگر آن سوی عالم میرویم

تابیده مثل ماه

ای سربلندی پیمبرها سر تو
تابیده مثل ماه بردنیا سر تو
رفتم تمام شهرها را با سرتو
دیدی رسیدم آخرش بالا سر تو

هنوز بین گودالى

رسیده ام به تو اما…چه جاى خوشحالى؟
نه رنگ بر رخ من مانده نه ز تو بالى

مرا ببخش نبودم کنار پیکر تو
هنوز هم که هنوز است بین گودالى…

مریض کرب و بلا را شفا بده

آقا نگو من آرزویت را نداشتم !!
من که به جز ضریح , تقاضا نداشتم

گفتم مریض کرب و بلا را شفا بده
آقا نگو که قصد مداوا نداشتم !!

روضه نشین غم عشقیم

هرکس که در خانه ی ارباب مقیم است
مشمول عنایات خداوند کریم است

آنان که خریدار و گرفتار حسین اند
فردای قیامت دلشان را زچه بیم است؟

پاى پیاده در دل صحرا

باید نشست و از برکاتى چنین نوشت
‎تاروز حشر از حسناتى چنین نوشت
در بحر غم ز فلک نجاتى چنین نوشت
‎از شور بهتر از عرفاتى چنین نوشت

برادر زینب(س)

گل صد برگ زیر خاک ببین
خواهرت از سفر رسیده حسین
آمدم ای غریب مادر من
با قد و قامتی خمیده حسین

این خیل مشغول عزا

دارم غریب و آشنا را می شمارم
این خیل مشغول عزا را می شمارم

هی خواب می بینم پیاده در طریقش
درجاده دارم تیرها را می شمارم

واویلا حسین

آه , از شام فقط آه رهاوردم شد
آنچه یک عمر به آن فکر نمی کردم شد

گفتنی نیست بلایی که سرم آوردند
چه قدر زخم برای جگرم آوردند

سپاه علقمه

کم کم سپاه علقمه از راه میرسد
صدها هزار خادم درگاه میرسد

هرکس که عزم دیدن خورشید میکند
اول به صحن محترم ماه میرسد

قرار بود بمیرم

قرار بود بمـیرم برایت آه نشد
گناه کرده ام و رِزق من نگاه نشد

قرار بود بمیرم اگر غروب دهم
شنیدم از تَه گودال وحال شاه نشد

دکمه بازگشت به بالا