در هر قنوت؛ تا پدرت یاجواد گفت
سائل رسید و پشتِ درت؛ یاجواد گفت
«آدم» به پنج تن متوسّل شد و سپس
«آمد» نشست دور و برت یاجواد گفت
در هر قنوت؛ تا پدرت یاجواد گفت
سائل رسید و پشتِ درت؛ یاجواد گفت
«آدم» به پنج تن متوسّل شد و سپس
«آمد» نشست دور و برت یاجواد گفت
ای رئوف همیشه خوب ، سلام
پیش تو میشود دلم آرام
شد زیارت همیشه نیمه تمام
هرکه رویت ندید،شد ناکام
کاش قلب مرا تکان بدهی
دیگر این بار رخ نشان بدهی
در محل هرجا صدای عبد گریان شد بلند
قامت صاحب کرم از روی ایوان شد بلند
نوکری سخت است اما سختیش عشق است عشق
پای ما با عشق بر خارمغیلان شد بلند
باید به قد عرش خدا قابلم کنند
شاید به خاک پای شما نازلم کنند
دل می کنم از آنکه دل ازتو بریده است
دل می دهم به دست تو تا بیدلم کنند
مطلع شعر اگر شاه خراسان باشد
واژه باید همه جا دست به دامان باشد
شانه وقتی که به دستان رئوفانۀ توست
بخت یار است اگر زلف پریشان باشد
مشهد چه شکوه و کبریایی دارد
این کعبه عجب برو بیایی دارد
هر روز در ایوانِ طلا می گویم
ایوانِ نجف عجب صفایی دارد
حسن لطفی
بهترین نقطه دنیا حرم سلطان است.
پاکتر از دل دریا حرم سلطان است.
بی پناهی؟ اگراز غصه به خود می پیچی
التیام همه غمها حرم سلطان است.
لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید
اباصلت! آبی بزن کوچهها را
قرارست امشب جوادم بیاید
طفل دلرا به نیل اشک سپرد
زائری که رسید خسته حرم
باور چشمهای او نشدند
گنبد تو , دل شکسته , حرم
درجست و جوی عشق به دنبال رضائیم
ماگرچه گداییم همه مال رضائیم
گرمست و خراباتی و ویرانه نشینیم
عمریستمقیم حرم خال رضائیم