شعر اهل بیت

وای یا لیتنا

هرموقعی که پایم تا روضه ها رسیده
روی لبم نوای یا لیتنا رسیده

هم دست دوز زهراست هم دستبوس زینب
پیراهن سیاهم از کربلا رسیده

دلشوره دارم

این روزها دلشوره دارم بیش از پیش
کاری بجز گریه ندارم بیش از پیش
این روزها قلب مرا ماتم گرفته
باز این لبم نام شمارا دم گرفته

زخمیِ معصیتم

با غم و غصه ی بسیار به تو رو زده ام
باز قلبم شده بیمار به تو رو زده ام

زخمیِ معصیتم کاش نگاهم بکنی
سر به زیر آمدم ای یار به تو رو زده ام

دلواپسِ منی

دلواپسِ منی و حواس من به تو نیست
فریاد رس منی و حواس من به تو نیست

دست منو فشردی سنگ جفام و خوردی
نذاشتی ول بگردم منو توو راه اوردی

دف می زنند

از بس نفس نفس زده و آب آب کرد
لبها پر از ترک شد و دیگر جواب کرد

بر خاک می کشند تنش را کنیزها
تاریخ را روایت این صحنه آب کرد

یابن الزهرا

رنگ سرخ ناله هایت از ستم بی رنگ شد
پاسخ نی نامه ی خون رنگ تو نیرنگ شد
پرشده از نقشه ی جان کندنت این خاک ها
بس که در هر جای حجره رد و پای چنگ شد

زخم دلت

ز خون دل سر مژگان تو گلستان است
ز تشنگی لب خشک تو چون بیابان است

تمام پیکر تو آه می کشد گویا
که مو به موی تن تو ز غم نیستان است

یا جواد الائمه

به نام تو بهشتی می کنم حال جهنم را

خدا را شکر که آموختم من اسم اعظم را

بدون جلوه ات در کودکی , باور نمی کردند

تکلم های در گهوارهٔ فرزند مریم را

بابُ الجواد

هم آسمان قصیده‌ای از بی کرانی‌اش
هم بی کرانه‌ها غزلِ آسمانی‌اش

ای کال‌ها کمال سرِ کوچه‌باغ اوست
باید رسید تا به خدا با نشانی‌اش

جوانِ رضا

عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند
پاسخ ناله و سوز و جگرش خندیدند

مادری بود و جوان مرگ شد و آخر کار
همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند

یا ایهاالجواد

تو از ازل جوادی و ما از ازل فقیر
یا ایهاالجواد تصدق علی الفقیر

حس کرده است ثروت عالم به دست اوست
وقتی گرفته است تو را در بغل فقیر

صدای خنده ی کفتار

زهری میان سینه ای بیمار میپیچید
غم برگلویش چون طناب دار میپیچید

یک آن تمام نظم عالم را بهم میریخت
تا ناله اش در گنبد دوّار میپیچید

دکمه بازگشت به بالا