شعر اهل بیت

یا حیدر کرار

بی شک کسی که پاره گریبان حیدر است

“اشهد” نگفته مست و مسلمان حیدر است

آن سرمه ای که اهل نظر در پی اش روند

در زیر فرش پاک شبستان حیدر است

شیر خدا

سائل کجا کجا شه اکرام , مرتضاست
دست خدا , حقیقت اسلام , مرتضاست
لا یمکن الفرار من العدل ذوالجلال
بر تخت قسط , مجری احکام , مرتضاست

ساکن کربلا

با سلامی می‌شوم هم‌کاروان زائران
در به رویم باز کن ای میزبان زائران

سفره‌ات را پهن کن ای سفره‌دار کربلا
خرج کن سهمیه‌ای از آب و نان زائران

باب المراد

قلب عوالم گر در این ایام شاد است
از یمن میلاد جواد ابن الجواد است

ما لذت هر جود را با او چشیدیم
ورنه به ظاهر مرد بخشنده زیاد است

یا جواد الأئمه

یا جواد الأئمه میگویم
میشود کفتر دلم آزاد
دم باب الجواد با نامت
پدرت هرچه خواستم را داد

بی بی جان

 

از این که دختر شیر است و خواهر شیر است
بدیهی است بیانش شبیه شمشیر است

برای شیرزن عصر خود شدن کافی ست
همین که خون علی در رگش سرازیر است

بی بی جانم

چه خوب آموختی تحت لوای مادرت باشی
تمام عمر زیر سایه ی تاج سرت باشی
صدف باشی و بی اندازه فکر گوهرت باشی
خودت میخواستی تحت الشعاع خواهرت باشی

دردِ فراق

دردهایم شده تکرار, بهم ریخته ام
غم شده بر سرم آوار, بهم ریخته ام

بعد از عمری, سر پیری به خودم می نگرم
من کی ام؟ عبد گنهکار, بهم ریخته ام

داغ هجران

افزوده شد بر غیبتت یک سال دیگر هم
بد می‌شود هر سالِ بی تو ؛ بلکه بدتر هم

شد کاسه‌های صبرمان لبریز از غصه
از شعرهای گریه‌دار هجر , دفتر هم

دل خسته ی ما

با شما حال خراب دل ما خوب تر است
وسط خیمه ی تو حال و هوا خوب تر است

نیمه شب ها وسط نافله, گریانم کن
سینه زن که بشود اهل بکا خوب تر است

جگرم سوخته

من خودم خواسته ام کار به اینجا بکشد
دل سپردم که مرا تا دل صحرا بکشد

روزها دربدر و منتظر دیدن او
وای اگر شب همه را یار به حاشا بکشد

یوسف فاطمه

هر که آواره شده خانه خراب افتاده
هر کسی دور شد از تو به سراب افتاده

غافلیم از تو و بر بار گناه افزودیم
در هوا و هوس نفس شتاب افتاده

دکمه بازگشت به بالا