شعر دهه اول محرم

بوسه زنم زیر گلو

از من مگیر این لحظه های آخرت را
یک بار دیگر هم بغل کن خواهرت را
بگذار تا یک بار دیگر جای مادر
بوسه زنم زیر گلو و حنجرت را

سایه سرم

امشب نگاه کن‌ به دو چشمم  زیادتر
چون‌پرسه میزند به دلم غم زیادتر

دستی بکش بروی سرم سایه سرم
زینب فدات.گریه نکن در برابرم

ذوالجناح

ذوالجناح آمد ولی با خود سوارش را نداشت

بی قرار بی قرار آمد ،قرارش را نداشت

سالها پا در رکاب حضرت خورشید بود

بر رکاب اما سوار کهنه کارش را نداشت

شب عاشورا

بناست بعد تو با غصه‌هات پیر شوم
برای خاطر تو حاضرم اسیر شوم
مخواه تا به فراق تو ناگزیر شوم
نمی‌شود که من از دیدن تو سیر شوم

فریاد وا حسین

در خیمه ها صدای خدایا بلند شد

زینب برای پرسش آیا؛ بلند شد

فریاد وا حسین؛ ز اعماق سینه اش

تا گشت با خبر ز قضایا بلند شد

به گریه‌های خواهرت

دلم برای داغِ تو مذاب شد حسین جان
که خانه‌ی دو چشم من خراب شد حسین جان

به گریه‌های خواهرت به صبح گو طلوع مکن
که قلبِ زینب از غمِ تو آب شد حسین جان

غربت و تنهایی ات

کینه ها چون بود مادرزاد…آمد مادرت
کردی از پهلویِ او تا یاد…آمد مادرت

غربت و تنهایی ات بر هیچکس پوشیده نیست
تا نباشی هیچ دشمن-شاد…آمد مادرت

چی کار کنم؟

تو بگو برادرم چی کار کنم؟
یادگار مادرم چی کار کنم؟
دست من نیست اگه دلواپس شدم
آخه من یه خواهرم چی کار کنم؟

وداع

داری عقیله -خواهر من- گریه می کنی؟

آیینهٔ برابر من گریه می کنی

از لا به لای خیمه دلم تا مدینه رفت

خیلی شبیه مادر من گریه می کنی

شب تار

مادرم گفت مرا مست رخ یار شوم

گرد شمع رخ تو از همه بی کار شوم

تا که دیدم بدنت زیر سم اسبان رفت

گفتم آیم به کنار بدنت زار شوم

به همراهت…!

اگر چه ایل و تبار مرا به همراهت…!

برو حسین(ع) که دست خدا به همراهت

دعای حرز لبم را به گردنت بستم

برو حسین(ع) که این بوسه ها به همراهت

… برادر

امشب فقط مانده برای ما برادر

این دشت فردا می کند غوغا برادر

با من نگو فردا چه خواهد شد که زینب(س)

می ترسد از غمهای این صحرا برادر

دکمه بازگشت به بالا