شعر دهه كرامت

طلعت نور

شب را به پایان می رساند طلعت نورت
خورشید عالم خلق شد از برکت نورت
از کهکشان ها هم گذشته وسعت نورت
جبریل سر خم کرده پیشِ هِیبَت نورت

آمدم ای شاه

ما همه هیچیم و دنیا هیچ ، اما او که هست
ما همه لائیم اما مدِّ الاهو که هست
نیستیم اما چه غم “یا ضامن آهو “که هست

اهل هو اهل خدا اهل رضا وقتی شدیم
عین و شین و قاف عشقیم عین خوشبختی شدیم

مسیحا

امشب به روی مأذنه نقاره می‌زنم
چشمه شدم برای تو فوّاره می‌زنم
تا صبح، مِی به عشق تو همواره می‌زنم
طرحی برای این دل آواره می‌زنم
از سمت نور، رایحه‌ی یار آمده

دکمه بازگشت به بالا