شعر روضه

مولای من

شادم که منم محو دلیری که تویی
پیغام بر ماه منیری که تویی

باقی همه رعیتند در ملک وجود
آنجا که منم عبد و امیری که توی

کرامت نعمت زاده

حال عُشاق

حال عُشاق اکثراً با گریه بهتر می شود
خوش به حال هرکسی که چشم او تر می شود
عمر من دارد به پایان می‌رسد اما خوشم
روزگارم با همین گریه به تو سر می شود

دست تقدیر

نه اینکه دست تقدیر و زمونه
منو اینجا دعای مادر آورد
نمک خوردم نمکدونُ شکستم
گداتون دیگه شورش و در آورد

آقای من

تویی دریای بی پهنای خِلقَت..،ما نَم‌ات هستیم
تو بیش از ظرفیت‌های وجودی،ما کم‌ات هستیم

ملالی نیست..،ما را حبس کن در پیله‌ی داغت
که این پروانه‌بودن را بدهکار غم‌ات هستیم

حسین جان

دستم ز دامن تو نگردد رها حسین
ای دستگیر نوکر بی دست و پا حسین

جز تو کسی به کاسه ی ما اعتنا نکرد…
تنها امید ظرفِ غذای گدا..،حسین

حب الحسین

خوشم که شدم جلد بام حسین
که هستم گرفتار دام حسین
همه عمر من خرج نام حسین
غلام غلام غلام حسین

حسین جان

لطفی نما که بی سر و سامان کنی مرا
مجنون و بی‌قرار و پریشان کنی مرا

دل داده‌ام به دلبر و دل دل نکرده ام
دل داده ام که عاشق و حیران کنی مرا

سر کوچه‌ی عشق

سر کوچه‌ی عشق دنبال تو
میایم به پرسیدن حال تو

من آنم که بار غمت را کشید
نشسته سر دوش من شال تو

عزیزم حسین (ع)

در عالم ذر خدای باری..
با شیعه گذاشته قراری

گفتیم به غربت تو لبیک
گفتیم به ماتم تو آری

پیش به‌ سوی حسین

پیش به‌ سوی حسین پیش به سوی حسین
راه نجات است این راه نجات است این

پیش به سوی حرم پیش به سوی حرم
راز حیات است این راز حیات است این

عزیزم حسین(ع)

تا اشک، نم نم می شود شبهای جمعه
باران مجسم می شود شبهای جمعه

آشفتگی های تمام هفته ی من
یکجا منظم می شود شبهای جمعه

آقای من

خدا شاهده به هر دری زدم
تا یه جور بهت خبر بدم نیای
یا اگر تقدیره که کوفه بیای
دیگه با رقیه دستکم نیای

دکمه بازگشت به بالا