شعر روضه

نادعلی

از کنج ضریحت می ناب آمده بیرون
یک شهر به دنبال شراب آمده بیرون

قرآن خدا ظرفیتت را که ندارد
از این جهت اسمت ز کتاب آمده بیرون

چشم ابری

مادر روز های دلتنگی
بانوی گریه های طولانی
می شد از موج اشک هر روزت
اسمان مدینه طوفانی

مزارت عرش اعلا شد

چه گام استواری در دفاع از اصل دین داری
به راهی که در آن هستی بدون شک یقین داری

تو هم ام الادب هستی و هم ام البنین هستی
ارادت های دیرین بر امیرالمومنین داری

ام الشهید

ای جبرئیلم تا خدایت پرکشیدی
از مادر چشم انتظارت دل بریدی
جز ام لیلا کس نمیفهمد غمم را
من پیر گشتم تا چنین تو قد کشیدی

آه حسینم

مرگ من بود دمی کز تو خبر آوردند
به همه عضو تنم درد و شرر آوردند

من همان روز ز جان دست کشیدم که اینجا
تحفه…پیراهنی از راه سفر آوردند

قسم به عشق

علی که بی گل رویش, جهان قوام نداشت
بدون پرتو او, روشنی دوام نداشت

اگر به حرمت این خانه زاد کعبه نبود
سحاب رحمت حق بارش مدام نداشت

مادرِ عباس

پیراهنِ مشکیم و پوشیدم
گل کرد بازم تو دلم احساس
دیدم نوشته گوشه ی تقویم
” روزِ وفاتِ مادرِ عباس “

شوقِ آمدنت

هر چند , شوقِ آمدنت در دعای ماست
هر چند , ردّ پای تو در ربنای ماست …

اما برای تو قدمی برنداشتیم
در جاده‌ی مقابل تو ردّ پای ماست

بغض نگاه

تنها چرا نشسته مگر گریه می‌کند؟
چون شمع شعله‌ور به نظر گریه می‌کند

از مردم مدینه شنیدم که روزها
می‌آید و ز داغ پسر گریه می‌کند

نه سال با تو بودم

از ظلم مردمان دیاری که داشتم
از دست رفت دار و نداری که داشتم

نه سال با تو بودم و یک عمر با نبی
یادش به خیر ایل و تباری که داشتم

شیر آفرین

ام البنین بعد از حسین ام الادب شد
شاگرد درسش , کربلا امّ وهب شد

در تربیت بر مادران هم مادری کرد
شیر آفرینی که چُنین فخر عرب شد

اشک زلال

آهی کشیدی و رخ آیینه مات شد
اشک زلال چشم تو آب حیات شد

خون دل تو خون دلم را به شیشه کرد
تا از تو خواستم بنویسم دوات شد

دکمه بازگشت به بالا