شعر سالروز مباهله

یا اهل بیت النبوه

محمّد، با خودش آورد، محبوبش، حبیبش را
حسن، آن باغ حُسنش را، حسین و عطر سیبش را

زنی از راه می‌آید، که مریم آرزو دارد،
به رویش وا کند، یک لحظه چشمان نجیبش را

نورٌ علی نور

محمد(ص) آمد و نورٌ علی نور است همراهش
علی(ع) یک سمت و آن سو حضرتِ زهرای دلخواهش

حسن(ع) محکم گرفته مهربان؛ دستِ حسینش(ع) را
قدم برداشت و رویید گل ها بر سرِ راهش

آل عبا

به جز مباهله این غائله علاج نداشت
که اعتقاد، نصارا به احتجاج نداشت

به غیر آل عبا، مصطفی به هیچ کسی
در این نبرد نفس‌گیر احتیاج نداشت

الا یاران

الا یاران به نام یکه فرزند خدا عیسی
قسم بر عهد و پیمانی که ما داریم با عیسی
مبادا شرمگین باشد میان انبیا عیسی
دل ابلیس را باید به دست آریم یا عیسی

در افقی ماورای عرش معلی

در افقی ماورای عرش معلی
آینه دارد خدا، “دَنیٰ فَتَدَلّیٰ”

طعم وجود از که یافت سفره‌ی خلقت؟
از نمک چهره‌ی محمد طاها

آیینه ی صفات خدا، نورِ واحدند

بعد از هزار نقل حدیث و مباحثه
حل شد دگر به عدل و عدالت معادله

فرمود جبرئیل که ایمان بیاورید
مدح علی ست شأن نزول مباهله

یا اهل بیت النبوه

هم جن بیاورید ، هم انسان بیاورید
یک لشکر بزرگ به میدان بیاورید

از سنگ های سخت که بالای کوه هاست
تا ریگ های ریز بیابان بیاورید

مباهله

با نور خدا مقابله یعنی چه!
با امر خدا مجادله یعنی چه!

جایی که علی نفس محمد باشد
ای عیسویان، مباهله یعنی چه!

دکمه بازگشت به بالا