شعر سیاهپوشان

عزیزم حسین(ع)

حاجت ما را خدا پشت همین در می دهد
پای این سفره به عاشق دیده ی تر می دهد

عاشقی کن التماسش کن برای سوختن
رزق خاکستر شدن را آخر سر می دهد

دوباره محرم

دوباره محرم دوباره حسین
بخوان با چهل شب ستاره حسین

تفال زدم قطره قطره به اشک
جواب آمد از استخاره حسین

نصب پرچم

منتظر مانده ام از راه محرم برسد
نه فقط من به همه عالم و آدم برسد

فاطمه بر سر من منت اگر بگذارد
نصب پرچم به حسینه به من هم برسد

یا اباعبدالله الحسین(ع)

هرکسی خواست بر اسرار تو محرم بشود
باید اول به ادب پای غمت خم بشود

خاک پاهای تو تاج سر اسماعیل است
حق بده چشم غلامان تو زمزم بشود

بگو حسین

بگو حسین که این زنگ خانه ی زهراست
بگو حسین که این اسم اسمِ خاص خداست

بگو حسین که اسمش عجیب شیرین است
بگو حسین قند مکرّر لب‌هاست

حسین جان

دلم ریش ریش و دلم راه راه
نخندید برریش من قاه قاه

من آن حوض بودم که خالی شدم
ندیده ست در من دگر ماه ، ماه

توکلت علی الله

درمانده فرورفته به گل گم شده در راه
دنبال تو می‌گردم ، دنبال تو ای ماه

از هفته‌ی دلخون خودم خیر ندیدم
اما شب جمعه‌ست توکلت علی الله

عشاق روزگار

عشاق روزگار به غم داشتن خوشند
آری رکابها به عقیق یمن خوشند

لیلای من ! چه باک اگر ظرف من شکست
جان خودت قسم ارنی ها به لن خوشند

یا صاحب الزمان(عج)

آسمان ! فانوس..،روشنگر نخواهد شد..،نگرد
شام تار بی کسی ها سر نخواهد شد..،نگرد

ابرها را خشکسالِ دوری از او سر بُرید
جز به خون،دامان صحرا تر نخواهد شد..،نگرد

سر کوچه‌ی عشق

سر کوچه‌ی عشق دنبال تو
میآیم به پرسیدن حال تو

من آنم که بار غمت را کشید
نشسته سر دوش من شال تو

ماه غم

خواهشاً ای پیرهن مشکی مرا همراه باش
ای نفس از سوز دل یادآور یک آه باش
بر سر و سینه بزن ماتم سرای فاطمه ست
یاحسین برگو گدای خسته ی درگاه باش

محبوب جان

محبوب جان و جان جهانم حسین جان
روح و روان و راحت جانم حسین جان
آرامش خیال نفس های زندگی
ذکر همیشه روی زبانم حسین جان

دکمه بازگشت به بالا