شعر شب اول محرم

عبدالحسینم

مجنون شدم که لیلی لیلای من شوی
مهمان شبی به خیمۀ صحرای من شوی
در قاب اشکها بنوشتم ((حسین,عشق))
زیباترین نگار دل آرای من شوی

بزم عزا

میخرم برجان خود درد و بلای روضه را
میکشم برصورتم دست شفای روضه را

پیش تو آخر سیاهی روسپیدم میکند
دوست دارم پرچم بزم عزای روضه را

ٲُدخُلوها بِسلامِِ آمنین

تکیه و مسجد برای غم مهیا میشود
ماه تو! بتخانه هم حتی مصلی میشود

نو به بازار تو آمد, کهنه از میدان نرفت
پرچم تا خورده دارد باز هم وا میشود

کاشف الغم شد حسین

رونق هر صبح و هر شام محرم شد حسین
بازدم شد یاابوفاضل ولی دم شد حسین
نام او با هر دل آشفته بازی میکند
بهترین نقش و نگار روی پرچم شد حسین

ماه محـرّم

کوچه ی غـم , باز شد
باز هم در خیمه ی دل پای ماتم باز شد
عرش مِشکی پوش شد
باز هم پـرونـده ی ماه محـرّم , باز شد

گریه برغمت

هرجا که هست ذکر تو مآوای بهتری ست
دنیای در کنار تو دنیای بهتری ست

بین بهشت و روضه مردد نمیشویم

زیرا که روضه جنت الاعلای بهتری ست

خرج عزای تو میشویم

دنیا بدون روضه اقا جهنم است
یعنی بهار زندگی ما محرم است
(شکر خدا که خرج عزای تو میشویم)
روضه به کار و زندگی ما مقدم است

سوختن با روضه

غم اگر از توست مردن پای این غم راحت است
سوختن با روضه و با اشک و ماتم راحت است

بعد سیصد سال اگر نام حسین آمد وسط
سوی جنت رفتن حوا و آدم راحت است

حاضرم غربت ببینم

حاضرم غربت ببینم بیشتر اما تو نه
دربه در باشم دراین کوه و کمر اما تو نه

حاضرم بین صدای طبلهای کوفیان
محتضر باشم من از داغ پسر اما تو نه

کم کم غروب شد

کم کم غروب شد همه رفتند خانه ها
پشت سرم چه زود درآمد بهانه ها

کم کم غروب شد همه در کوفه جا زدند
در کوچه ها چقدر به من پشت پا زدند

حُبّ الحُسین

شادم از این که باز مرا غم نجات داد
دل را زلال گریه و ماتم نجات داد

یکسال معصیت کمرم را هلال کرد
آخر مرا هلال محرم نجات داد

حسین جان مادرت برگرد

بیا حذر کن و از این مسافرت برگرد

به اشک من نه حسین جان مادرت برگرد

خراب کوفه شود پیش تو خرابم کرد

گرفته بوی خطر عشق نوکرت برگرد

دکمه بازگشت به بالا