شعر شهادت امام نهم

وقت رفتن به کنارت

وقت رفتن به کنارت پدری می خواهی
وقت پرواز شده بال و پری می خواهی

پدرت نیست کمی آب به دستت بدهد
پسرت نیست می ناب به دستت بدهد

خواهر نداشتم

خواهر نداشتم که پرستاری ام کند
مادر نداشتم که مرا یاری ام کند
این بی کسی خلاصه به بی مادری نشد
بابا نبود رفع گرفتاری ام کند

ناله واجگرنزن اینقدر

ناله وا جگر نزن اینقدر

جگرت را شرر نزن اینقدر 
با صدای نفس نفس زدنت

پشت در بال و پر نزن اینقدر 

واویلا

قاتلت آشناست واویلا
همسرت بی وفاست واویلا
بدنت تیر می کشد, یعنی
مرگ بهرت شفاست واویلا

رمق نمانده دگر

رمق نمانده دگر در تنی که من دارم

ز جور همسر نا ایمنی که من دارم

برای مرد بود خانه مأمنش لیکن

نه جای امن بود مسکنی که من دارم

این گونه آه مکش

این گونه آه مکش جوابت نمی دهند

حرف از عطش مزن که آبت نمی دهند

در بین هلهله ها ای عزیز من

پاسخ به درد و پیچ و تابت نمی دهند

بر روی خاک

بر روی خاک حجره ای مردی
بی رمق, بی شکیب افتاده
باز تاریخ میشود تکرار
یک امام غریب افتاده

از صدای نفس نفس زدنت

از صدای نفس نفس زدنت
همسر ِ تو چقدر شاکی بود
شده پیراهن ِ تنت تازه
مثل آن چادری که خاکی بود

حضرت جوادعلیه السلام

دارد از آه پر از درد خبر می ریزد

لخته لخته وسط حجره جگر می ریزد

آنقدر روی زمین جای پر از زخمی است

آسمان نذر غمش یک دهه پر می ریزد

امام جواد(علیه السلام)

این ها به جای این که برایت دعا کنند

کف می زنند تا نفست را فدا کنند

هر چند تشنه ای ولی آبت نمی دهند

تا زودتر تو را ز سر خویش وا کنند

در خلوت یاران

در خلوت یاران اثری بهتر از این نیست
در چله گرفتن ثمری بهتر از این نیست

ما خم شراب از جگر غوره گرفتیم
در میکده ی ما هنری بهتر از این نیست

زهر جفا

از من گرفته همسر من خورد و خواب را

زهر جفا زجان ودلم برده تاب را

وای از عناد دختر مأمون که از جفا

مسموم کرد زاده خیر المئاب را

دکمه بازگشت به بالا