بار ما را نخریدن به اصرار کشید
لطف او جنس مرا سوی خریدار کشید
جگرم آب شد و ریخت که خاموش شدیم
چقدر سوختنت از جگرم کار کشید
بار ما را نخریدن به اصرار کشید
لطف او جنس مرا سوی خریدار کشید
جگرم آب شد و ریخت که خاموش شدیم
چقدر سوختنت از جگرم کار کشید
طعم بهار را نچشیدم خزان شدم
یاسم ولی به رنگ گل ارغوان شدم
این روزها, قیام و رکوعم شده یکی
مثل هلال ماه, خمیدم کمان شدم
قبل از ظهور جاودانش امتحان داد
آن بانویى که در نهانش امتحان داد
ام الائمه بود و ام الانبیا شد
چون بهتر از پیغمبرانش امتحان داد
بر گردنم عمری ست حق مادری دارد
خورشید گونه رسم ذره پروری دارد
وقتی خدا فرمود: لو لا فاطمه…یعنی
بر کل مخلوقات زهرا برتری دارد
امشب به عرش از فرشیان صد شور و غوغا میرود
صد شور و غوغا گوییا از کل دنیا میرود
امشب عزیز مصطفی درک شهادت کرده است
با رفتن زهرا توان از جسم مولا میرود
بی گمان از چون تو ماهی مهربانی بهتر است
قصد رفتن کرده ای اما بمانی بهتر است
گرچه ناچارم به ماندن بی تو در دنیا ولی
مرگ در چشم من از این زندگانی بهتر است
دوشنبه ای که غروبش طلوع ماتم بود
اگر غلط نکنم اول محرم بود
بنا به نص روایت بلای کرب و بلا
عظیم بود و بلای مدینه اعظم بود
سر تا سر وجود مرا غم فرا گرفت
آتش کشید شعله و دور مرا گرفت
شکر خدا که دود به داد علی رسید
امکان دیدن رخم از مرتضی گرفت
بهر نزول رحمت حق آیه می شوی
گریان برای حاجت همسایه می شوی
بانو بس است این همه گریه که می کنی
داری خیال می شوی و سایه می شوی
شکسته شد کمرم فاطمه زجا برخیز
ترحمی بنما یار باوفا برخیز
بدون تو به زمین میخورد یل یلها
سلاله ی نبوی جان مرتضی برخیز
این اشک ها براى تو مرهم نمى شود
چیزى ز غصه هاى دلت کم نمى شود
با من بگو عزیز دلم راز کوچه را
غیر از على به راز تو محرم نمى شود
شبیه برگ درختان رو به پاییزى
بخند!گرچه تو با خنده هم غم انگیزى
که گفته از منِ دلخسته رو بپوشانى؟
از اینکه چهره نشانم دهى بپرهیزى