شعر شهادت حضرت عسکری

یا مظلوم

زهر افتاده به جان جگرم مهدی جان
لرزه انداخت ز پا تا به سرم مهدی جان

به لب خشک پدر آب گوارا برسان
که من از سوز عطش شعله ورم مهدی جان

آقای من

بر خلایق لطف کردی، منتها برعکس شد!
پاسخ «خوبی» نمیدانم چرا برعکس شد؟

خوب بودی، با بدی امّا جوابت داده‌اند
سنّت آن روزگاران با شما برعکس شد

یاکریمِ سامرا

کیستم من از غلامانِ قدیم سامرا
کیستم جلدِ حریمش، یاکریمِ سامرا
شکر عمری رزقم از دستِ کریمان می رسد
از کریمِ در مدینه یا کلیمِ سامرا

حضرت عشق

سخت محتاجم به خلوتگاهِ طور سامرا
قلب تاریکم شده محتاج نور سامرا

می شود دل، گیرِ این منزل اگر عاشق شود
با دو لقمه نانِ حضرت، از تنور سامرا

غریب آقام

حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند
دوتا کریم در عالم برای ما باشند

حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند
کبوتران همه راهی سامرا باشند

بیرق آل علی

یا علی گفتیم و راه عشق را پیموده ایم
در پناه بیرق آل علی آسوده ایم

سر به روی خاک پای آل زهرا سود ه ایم
از همان بدو تولد سامرایی بوده ایم

یا حسن عسکری

عاشق و مبتلای عسکری ام
نوکر و جانفدای عسکری ام

در هوایش نفس نفس زده ام
از ازل در هوای عسکری ام

یا مظلوم

خودش تنها خبر از داغ های بیکرانش داشت
که مانند علی(ع) داغی در عمقِ استخوانش داشت

امان از کینهٔ دیرینه! میدانم که پیش از زهر
چه بغضی خفته در هر لقمه هایِ خشکِ نانش داشت

العجل

روزِ بی تو شبِ یلداست، سحر می خواهد
روزِ وصلت چه قَدَر خونِ جگر می خواهد؟
چشمِ ما خشک شد از بس به رهِ آمدنت
جمعه ها خیره به در مانده ، خبر می خواهد

آقای من

محاصره‌ست ولی جای هیچ دلهره نیست
که نور لَم‌ یَزَلی قابل محاصره نیست

تنش اگرچه به ظاهر اسیر سامره است
نسیم عطر حضورش اسیر سامره نیست

یا حسن عسکری

مست مست از می ناب حسن عسکری ام
تشنه از جام شراب حسن عسکری ام

بنویسید و بخوانید و نپرسید چرا
من آباد خراب حسن عسکری ام

ورشید عالمتاب

از جهان، خورشید عالمتاب رفت
رفت و عالم در دلِ گرداب رفت

گریه کن! که از رکاب سامرا
آن یگانه گوهرِ نایاب رفت

دکمه بازگشت به بالا