چشم تو بسته شد و چشم حرامی وا شد
تو زمین خوردی دورِ حرمم غوغا شد
مشک تو پاره شد و آبرویت ریخت زمین
سیلِ آن خورد به خیمه همه جا دریا شد
چشم تو بسته شد و چشم حرامی وا شد
تو زمین خوردی دورِ حرمم غوغا شد
مشک تو پاره شد و آبرویت ریخت زمین
سیلِ آن خورد به خیمه همه جا دریا شد
از نفس افتاد تا آرام ِ جان در علقمه
ایستاد و بر سرِ خود زد زمان در علقمه
مَشک گریان و علَم افتاد بر خاک و چطور
با لبِ تشنه؛ زمین خورد آسمان در علقمه