شعر شهادت مادر سادات

بمان

پای ماندن داری اما پای رفتن بیشتر
یار نه ساله کنارم باش لطفا بیشتر
تا که چشمم باشد از نور تو روشن بیشتر
هی نگو شرمنده ام شرمنده ام!من بیشتر

آتش به بیت وحی

ثانی شرر بر قلب احمد تا ابد زد
آتش به بیت وحی از روی حسد زد

(لاتَرفَعوا اَصواتَکُم) گفتم ولی باز
هم بر سر من داد زد هم حرف بد زد

ناله فضه خزینی

شک ندارم که لباسی یا که مویی سوخته

برمشامم میرسد از کوچه بویی سوخته

آتشی افکنده اند واز حرارت پشت در

چادری ومعجر وروی نکویی سوخته

ای مادر حسین

عطرتو را بهشت زد وجاودانه شد

جبریل هم که خادم این آستانه شد

مقصودِ از خلق همه ماسوا تویی

عالم برای گردش دورت بهانه شد

رفتی و از غمِ تو

رفتی و از غمِ تو دلِ مرتضی شکست
رُکنی که بود محور اهل کسا شکست

آیینـه ای که محوِ تجلی ذات بود،
نوری که بود روشن از او ماسوا شکست

بخند جان علی

ز بسکه چشم تو تصویر تار می گیرد
تمام آینه ها را غبار می گیرد

سرت چه آمده وقت کشیدن جارو
به گریه فضه ترا از کنار می گیرد

فاطمیه

رسمه هر سال فاطمیه
شب آخر شب دریاس
ولی امسال شب اول
میخونیم روضه عباس

مادر

فاطمه جلوه ی باقی ازل تا ابد است
آی مردم! بخدای احد! او هم احد است

قامت سرو خودش را به علی داد و خمید..
راز زیبایی دریا به همین جزر و مد است

سلام حضرت مادر

سلام حضرت مادر فدای درد و غمت
چه گریه ها که نکردم برای عمر کمت
امیدوار نگاهت بگو کجا دارد
به غیر سایه ی پر مهر خانه ی کرمت؟

یاس حیدر

خیر با اولاد شر درگیر شد
آه با سیل شرر درگیر شد

کم کم آوردند هیزم پشت در
خانه با موج خطر درگیر شد

چشم تر

تا سحر را گرفته اند از ما
چشم تر را گرفته اند از ما

کنج عزلت نشسته ایم ، آری
بال و پر را گرفته اند از ما

واویلا

تا خورد با غصبِ فدک مادر به دیوار
با گریه حک شد سورۂ کوثر به دیوار

زد سیلی آن نامرد و یک آن بیهوا خورد-
پیش حسن(ع) محکم سرِ مادر به دیوار

دکمه بازگشت به بالا