شعر شهدا

شهید سید جواد موسوی

رسم وفا و ادب را تو بهتر کشیده ایی
از فومن به فاو یکسره پَر کشیده ایی

با چهرهء نورانیت برای شهر
ای شهید ! جلوه ی گوهر کشیده ایی

شوق

دیدم آن حالات شوق وشور را

در میان چهره هاشاننور را 

در هوای عاشقی پر میزدند

تا خدا با گریه معبرمی زدند 

برای عشق

بس که برای عشق شما گریه می کنم
با هر نوای عشق شما گریه می کنم
 

از کودکان مکتب ایثار و غیرتم
عمری برای عشق شما گریه می کنم
 

آهسته آهسته

گل شد , بر آمد پیکرم , آهسته آهسته
انگار دارم می‌پرم آهسته آهسته
انگشترم , مهرم , پلاکم , چفیه‌ام , عطرم
پیدا شد از دور و برم آهسته آهسته
آهسته آهسته سرم از خاک می‌روید

از جنگ

از جنگ به یاد دارم آژیرش را

از مادر خود اشک سرازیرش را

اما عجبا , شهید در ذهنم نیست !

این حافظه با این همه تغییرش را

زائر کرخه

زائر کرخه زائر زهراست

بی گمان اشک دیده می گوید

چون که اول خوش آمد را

مادر قد خمیده می گوید

وهم سنگری که رفت

 

فریادشان به گوش فلک گوشواره است

مثل اذان که راز ِ مگوی مناره است

آنجا که عشق حکم فدایی شدن دهد

عقل ِ برون ِ منطق ِجاهل چکاره است؟

گذرکردم ازکوچه سار حقیقت

گذرکردم ازکوچه سار حقیقت

چوکارون آشفته ی شهر غربت

وطن بود ودستان اعجاز عاشق

صف آرایی تیک وتاک دقایق

برای شهیدان

مثل انار, گریه ی سرخی است در دلم

بعد از شما شکسته تمام انارها

ما وارثان داغ شماییم در زمین

خون شماست بر ورق روزگارها

سهم من پدر..!

سهم من از تو چیست پدر!غیر خون تو؟

تکلیف من چه می شود آیا بدون تو؟!

رفتی ولی درست زمانی که سقف من

محتاج  بود  تکیه  کند بر ستون  تو

دو بخش دارد : با … با …

دو بخش دارد : با … با … که می شود بابا

همین که هست در آن قاب عکس , آن بالا

همین که زل زده بر چشم های غمگینم

نشسته در دل سنگر کنار آن آقا

جــا مــانــدگان

                                                                    وای بــر جــا مــانــدگان بعـد جنگ

عــده ای آلــوده ی هــرگــونـه ننگ

عــده ای لا مــذهــب مــؤمــن نمـا

دلخوش این کــاخ های رنــگ رنــگ

دکمه بازگشت به بالا