شعر عید الله الاکبر

مِهر حیدر

هر آن مجنون که مُهر مِهر حیدر خورده تقدیرش
نخ چادر نماز حضرت زهراست زنجیرش

فرستاده کتابی را در آن مدح علی گوید
خدا با إِنَّما و هَل أتیٰ و تین و تطهیرش

مع الحق

اگر که خونین خورشید هر سحر برخیزد
به آه عشاق اوست خون جگر برخیزد

به سجده می‌افتد هر چه هست پیش رویش
کسی که پیش پایش پیامبر برخیزد

یا امیرالمومنین

عاشقانت مثلِ مجنون بینِ صحرا ریخته
کشته گانت پشته پشته بینِ دنیا ریخته

یا امیرالمومنین، حبل المتین،آقایِ دین
بینِ القابِ شریفت ، حسِّ زیبا ریخته

ولایت حیدر

مانند عاشقی که پی یار می دود
دنبال او همیشه گرفتار می دود

او نقطه ی شروع جهانست دور او
عالم شبیه حالت پرگار می دود

نِعمَ النَّصیر

به تو امیرِ کبیرِ غدیر می‌گویند
به نوکران تو عَبدُالاَمیر می‌گویند

به سنگ‌ریزه‌ی راهِ تو قله‌ی جبروت
به کوه، پیش تو ریگی حقیر می‌گویند

یا حیدر کرار

با خطبه اش تسخیر کرده قلب منبر را
دیوانه ی خود کرده سلمان و ابوذر را

یل های نامی عرب پاسخ نمی گویند
دررمعرکه هل من مبارز های حیدر را

نجفِ اشرفِ مولا

گرچه در دفتر من صحبتِ مولاست فقط
هر چه گفتم نَمی از ساحلِ دریاست فقط

یک «علی» گفتم و عمری‌ست، دهانم عسلی‌ست
ذکر شیرینیِ حلوا به مَثَل‌هاست فقط

ولایت حیدر

بر زلف یار تا که گره خورد کار ما
ما را خرید احمد عالی تبار ما
پس رفت بر جهاز شتر شهریار ما
سنجید با ولایت حیدر عیار ما

امام الهدی

اخ الرسول ، امام الهدی ، امیر کلام
ابوتراب ، ابوالمومنین ، ابوالایتام

کدام نام تو را میتوان ندیده گرفت؟!
تورا چگونه بخوانیم؟ با کدامین نام؟!

یعسوب دین

من وجودت را چنان محشر تصّور می کنم
فاتحِ خیبر..دلم خیبر تصّور می کنم

کودکی ام ابتدائاً پا گرفته با شما
مردنم را پیشِ تو آخر تصّور می کنم

وجه خدا

به دین “محمد” به وحدت قسم
به حشر و به دوزخ به جنت قسم

به ام‌ الکتابِ کتابِ مبین
قسم به مربیِ روح الامین

ها علیٌ بشرٌ کیف بشر

علما موقع تدریس علی میگویند
زحل وزهره وبِرجیس علی میگویند
صالح ویوشع وجرجیس علی میگویند
تا نخ وسوزن ادریس علی میگویند

دکمه بازگشت به بالا