شعر عید غدیر خم

یا علی مددی

هو میکشیم جامِ علی را بیاورید
امشب مِیِ مدامِ علی را بیاورید

تَرسم بنایِ میکده زیر و زِبَر شود
ای وای اگر که نامِ علی را بیاورید

حب علی

میان دلش هر که صافی ندارد
مصونیت از انحرافی ندارد

تعجب ندارد محب خلیفه
اگر مادرش هم عفافی ندارد

اسم اعظم

دیدار زیبا میشود با چشمهایت
غرق تماشا میشود با چشمهایت

لب تشنه ای که زیر پلکت مینشیند
سیرابِ دریا میشود با چشمهایت

علی جانم

هر دل که جدا از تو شود دل شدنی نیست
ایمان به جز از راه تو حاصل شدنی نیست
عقلی که گره خورد به عشق تو یقینأ
از سنگ غم حادثه زایل شدنی نیست

مست ولایت علی

نماز شکر خوانده ام , به خاطر محبتت
همیشه مست مانده ام , به جرعه ی ولایتت
نیمه ی جان کشانده ام , به بارگاه رحمتت
به عمق دل نشانده ام , رزق خود از کرامتت

أَلْیَوْم أکـمَلْتُ

مِثل خودش مِثل خَلقَش از هرجَهت بی نَظیر است
مَردی که در اوجِ غُـربت , عشقِ صغیر و کبیر است

مـفهــوم آزادگی را فـهمــیده بهتر ز هر کـس
آن کس که در دام زُلـفِ تو در توی او اسیر است

تو یداللهی

حَرَمَت قبله ی دل کعبه ی عشاق علی
بر تو و آل تو عالم همه مشتاق علی

ای که تصویر یَد حضرت رَبّی به نبرد
تو یداللهی و دستت یَم اِنفاق علی

حبل المتین عین الیقین

شهادت می دهم حبل المتین عین الیقین هستی
صراط مستقیم حقی و یعسوب دین هستی
شهادت می دهم دست خدا در آستین هستی
شهادت می دهم مولا امیرالمومنین هستی

اذازلزلت…

مقصود من از بیان هر عرض تویی

  دنیا همه مستحبّی و فرض تویی 

خواندیم به سوره ای یقول الإنسان

انسان اذا زلزلت الأرض تویی

مجید لشگری

 

امیرالمومنین علیه السلام

تا پیشه شان شاعر آیینی شد

حال دل شان همین که می بینی شد

گفتند علی خداست گفتیم که نه!

این کفر چقدر کفر شیرینی شد

مجیدلشگری

 

الیوم اکملت لکم دینکم

دلم با یا علی هر بار جانی تازه میگیرد

کتاب عشق با نام علی شیرازه میگیرد

من از “الیوم اکملت لکم” اینگونه فهمیدم

خدا با مهر او دین مرا اندازه میگیرد

برای تهنیت

برای تهنیت آن یار با وفا امروز

زدردر امد چون هدهد سبا امروز

گشود اناب گوهر فشان و خنده کنان

پس از سلام به من داد مژده ها امروز

دکمه بازگشت به بالا