شعر فاطمیه

شعر مرثیه حضرت زهرا (س)

دستم به دامان کسی که بین کوچه
دستش جدا از دامن مولا نمی‌شد
جان علی مرتضی در مشت او بود
او را زدند و باز مشتش وا نمی‌شد

شعر فاطمیه

صحبت از دستی که رزق خلق را می‌داد شد
هر کجا شد حرف از بانو, به نیکی یاد شد

گردش تسبیح او افلاک را تدبیر کرد
از پر سجاده‌اش روح‌القدس ایجاد شد

شعر شهادت حضرت زهرا (س)

جگرم خون و دلم سر به گریبان علی است
صبح هم در نظرم شام غریبان علی است

گرچه با چاه کند درد دل خود ابراز
چاه هم بی‌خبر از غصه‌ی پنهان علی است

شعر روضه حضرت زهرا (س)

 در کنده شد از جا و سَرِ شعله زدن داشت
از هیزم از آتش و از دود سخن داشت

شد سرخ به جایِ همه از فرطِ خجالت
میخی که نگاهی به من و گریه من داشت

شعر مرثیه حضرت زهرا (س)

غم درون من از لرزش سخن پیداست

جراحت دلم از خون پیرهن پیداست

کبودی تن این لاله در حجاب کفن

شقایقی است که از برگ نسترن پیداست

شعر شهادت حضرت زهرا (س)

منم یهودیِ این شهر, شهرِ بی دردی
منم یهودیِ این شهر, شهرِ نامردی

منم یهودیِ این شهر, شهرِ دلتنگی
جدا از این همه مردم , جماعتی سنگی

زبانحال حضرت زهرا س

دیگر کنار بستر من دیده تر مکن

درد  دل  غریب  مرا  بیشتر نکن

وقتی که من به روی تو در باز میکنم

این قدر بر زمین ز خجالت نظر مکن

شعر روضه حضرت زهرا (س)

باور نمی کنم که تو بی بال و پر شدی
خسته شدی شکسته شدی مختصرشدی

 شرمنده ام بخاطر من زخم خورده ای
روزی که در مقابل دشمن سپر شدی

شعر روضه حضرت زهرا (س)

مادری خورد زمین و همه جا ریخت بهم
همه ی زندگی ِ شیر خدا ریخت بهم
داغی و تیزی ِ مسمار اذیّت میکرد
تا که برخاست ز جا عرش خدا ریخت بهم

شعر روضه حضرت زهرا (س)

اشک از چشم ترم افتاد دستم بسته بود
پیش چشمم همسرم افتاد دستم بسته بود

صبر کردم صبر کردم صبر کردم  وا نشد
آتش کین در حرم افتاد دستم بسته بود

شعر مناجات و روضه حضرت زهرا (س)

نشنوی تو عجز ما دیگر نمی آید به کار
تانخواهی روی این تن,سر نمی آید به کار
امتحان نوکری , معیار قنبر بودن است
درب این خانه به جز قنبر نمی آید به کار

شعر مناجات با امام زمان عج در فاطمیه

دلم شد مبتلایت کی می آیی؟
همه عالم فدایت کی می ایی؟
همه عالم به قربان غبار
نخ شال عزایت کی می آیی؟

دکمه بازگشت به بالا