شعر محرم و صفر

بسته شد پنجره ها

برگرد که حالمان شده نامطلوب
از دست٬ زمان رفت و زمین شد آشوب

با دستِ سکوت٬ بسته شد پنجره ها
در حسرت دیدار تو هر جمعه غروب!

مرضیه عاطفی سمنان

گیتی ندیده مثل تو

ای غزل صبر و استواری و ایثار
شیرزنِ کـربلا …. وصـیِّ علـمدار

روی سرت سایه یِ کـتاب الهی
زیر قـدمهای توست گـنبدِ دَوّار

اَناالغَریب

در جمع سپاهت آمدیم و رفتیم
گفتیم , که یاری بلدیم و رفتیم

گفتی که “اَناالغَریب,هَل مِن ناصِر ؟!”
ما نیز , فقط سینه زدیم و رفتیم

 رضا قاسمی

صبح طلوعت

دلگیرم از تمامی دنیا شتاب کن
مجنونم و به خاطر لیلا شتاب کن

وقتش رسیده صبح طلوعت فرا رسد
پایان بده بر این شب یلدا شتاب کن

چقدر صبر

از بس مسیر آمدنت را مرور کرد
قلبم گلایه از من و چشمی صبور کرد

سینه به سینه نقل شده جمعه می رسی
باید چقدر صبر برای ظهور کرد

کل شیءٍ هالک الّا وجهه

خواستم جانم زره باشد برایت… دیر شد
حلقه‌های زخم از پا تا سرت زنجیر شد

منعکس شد رنگ خونت در غروب آفتاب
قلب مجروح تو هم خورشید این تصویر شد

ساربان صبر کن

ساربان صبر کن و قافله را تند مبر

چادرم دائماً از روی سرم می افتد

دست من نیست اگر قافله رو گم کردم

پلک هایم به روی چشم ترم می افتد

مجید قاسمی

بگو حسین

وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظه های بارش باران بگو حسین

هرجا دلت گرفت کمی محتشم بخوان
هی در میان گریه بگو جان, بگو حسین

گریه در عزای تو خیر العمل

ای گریه در عزای تو خیر العمل حسین
ای شور عشق دائمی و لم یزل حسین

با گفتن حسین حسین از تولدم
پر شد پیاله ی دهنم از عسل حسین

زینب اگر نبود

در گیر و دار قائله زینب اگر نبود
شلاق بود و سلسله زینب اگر نبود

میداد زجر٬ زجر دو چندان رقیه را
آن شب میان قافله زینب اگر نبود

همسفر روی نیزه

چقدر همسفر روی نیزه دشوار است
میان حلقه ی نا محرمان سفر کردن

اسیرِخنده ی یک مشت بی حیا شب و روز
به زیرِ نیزه ی تو سر به زیر , سر کردن

میکند گریه هنوزم

کاش از این کوی و گذر زود گذر میکردیم
یا که میشد گذر از سمت دگر میکردیم

شده انگشت نما زینب و میشد ایکاش
تا که از عمه ی خود دفع خطر میکردیم

دکمه بازگشت به بالا