شعر محرم 1403

چارده قرن

چارده قرن بدون تو به ما سخت گذشت
از زمانی که تو رفتی به گدا سخت گذشت

ما در آغوش تو بودیم زمانی اما
از زمانی که شدیم از تو جدا سخت گذشت

کنج ویرانه

آه خورشید ، کنج ویرانه
آمدی نیمه‌ی شب ای بابا
تو نبودی و من زمین خوردم
پیر شد عمه زینب ای بابا

کوفه میا حسین جان

کوچه گرد ِغریب میداند
بی کسی در غروب یعنی چه
عابر ِ شهر ِ کوفه می فهمد
بارش ِ سنگ و چوب یعنی چه

غریب حسین(ع)

چشمم به یاد بی کسی ات پُر ستاره است
از غصه‌ی تو ، غصه‌ی دل بی شماره است

دندان من شکسته و خونی شده لبم
با تو تمام صحبت من با اشاره است

واویلا

اگر کشتند چرا پامال کردند
تنت را زیر نیزه چال کردند
اگر کشتند چرا ذبحت نمودند
مگر عباس و اکبرت نبودند

پیکر نیزه چشیده

می سوخت زیر نور تن زخم دیده اش
تاراج گشته پیکر نیزه چشیده اش
جاری ست رود سرخ هنوز از گلوی او
رد گشته یک سپاه یکایک ز روی او

طلیعه ی غم

آمد طلیعه ی غم ماه عزا محرم
از ماذنه بلند است حی علی محرم
در نزد گریه کن ها عهدی ست با محرم

اهل بکا محرم در خیمه ی حسین اند
” آزادگان عالم در خیمه ی حسین اند “

سلام ماه محرم

سلام ماه محرم سلام ماه حسین …
نوشته اند مرا سائل نگاه حسین
هزار شکر که هستیم در پناه حسین
نشسته ام که بسوزم ز سوز آه حسین

یا الله

به جز از کشتن یارت سخنی مانده مگر؟
ای گل سرخ برایت چمنی مانده مگر

از تل اینگونه سرازیر نشو می افتی
گیرم آیی تو به گودال ، تنی مانده مگر

یا صاحب الزمان(عج)

کاش من را بیقرار تاب گیسویی کنی
سرنوشتم را اسیر طاق ابرویی کنی

اشک را از دست دادن، سوی چشمم را گرفت
این دل تاریک، بیتاب است سوسویی کنی

وقتی ندارم سرپناهی غیر از اینجا من
دستم به دامانت نکش از دست من دامن
شانی برای خویش قائل نیستم اصلا
خب نوکرانی بهتر از من داری اما من..‌.

از فرط تشنگی

از فرط تشنگی لب نازش کبود بود
تکیه به نیزه زد همه جا مثل دود بود

ساعت حدود سه طرف قتلگاه رفت
آن شاه بی سپاه به جنگ سپاه رفت

دکمه بازگشت به بالا