چارده قرن بدون تو به ما سخت گذشت
از زمانی که تو رفتی به گدا سخت گذشت
ما در آغوش تو بودیم زمانی اما
از زمانی که شدیم از تو جدا سخت گذشت
چارده قرن بدون تو به ما سخت گذشت
از زمانی که تو رفتی به گدا سخت گذشت
ما در آغوش تو بودیم زمانی اما
از زمانی که شدیم از تو جدا سخت گذشت
آه خورشید ، کنج ویرانه
آمدی نیمهی شب ای بابا
تو نبودی و من زمین خوردم
پیر شد عمه زینب ای بابا
کوچه گرد ِغریب میداند
بی کسی در غروب یعنی چه
عابر ِ شهر ِ کوفه می فهمد
بارش ِ سنگ و چوب یعنی چه
چشمم به یاد بی کسی ات پُر ستاره است
از غصهی تو ، غصهی دل بی شماره است
دندان من شکسته و خونی شده لبم
با تو تمام صحبت من با اشاره است
اگر کشتند چرا پامال کردند
تنت را زیر نیزه چال کردند
اگر کشتند چرا ذبحت نمودند
مگر عباس و اکبرت نبودند
می سوخت زیر نور تن زخم دیده اش
تاراج گشته پیکر نیزه چشیده اش
جاری ست رود سرخ هنوز از گلوی او
رد گشته یک سپاه یکایک ز روی او
آمد طلیعه ی غم ماه عزا محرم
از ماذنه بلند است حی علی محرم
در نزد گریه کن ها عهدی ست با محرم
اهل بکا محرم در خیمه ی حسین اند
” آزادگان عالم در خیمه ی حسین اند “
سلام ماه محرم سلام ماه حسین …
نوشته اند مرا سائل نگاه حسین
هزار شکر که هستیم در پناه حسین
نشسته ام که بسوزم ز سوز آه حسین
به جز از کشتن یارت سخنی مانده مگر؟
ای گل سرخ برایت چمنی مانده مگر
از تل اینگونه سرازیر نشو می افتی
گیرم آیی تو به گودال ، تنی مانده مگر
کاش من را بیقرار تاب گیسویی کنی
سرنوشتم را اسیر طاق ابرویی کنی
اشک را از دست دادن، سوی چشمم را گرفت
این دل تاریک، بیتاب است سوسویی کنی
وقتی ندارم سرپناهی غیر از اینجا من
دستم به دامانت نکش از دست من دامن
شانی برای خویش قائل نیستم اصلا
خب نوکرانی بهتر از من داری اما من...
از فرط تشنگی لب نازش کبود بود
تکیه به نیزه زد همه جا مثل دود بود
ساعت حدود سه طرف قتلگاه رفت
آن شاه بی سپاه به جنگ سپاه رفت