شعر مدح اباعبدالله الحسین

کافی است

مرا اشک بر روضه های تو کافی است

پریدن به اوج هوای تو کافی است

برای سرافرازی من به عالم

همین بودنم زیر پای تو کافی است

تا سر خوان توام

تا سر خوان توام,خوان دگر جایم نیست

خاکیم قصر برین منزلو ماوایم نیست

من به آتشکده مهر شما سوخته ام

باکی از دوزخو از نار بر اعضایم نیست

دنـیای من

بـا غـافـلان بگویـیـد دنـیای من حسیــن است

هـم روح و هـم روان و هم جان من حسیـن است

بـرهـرچـه نـاتـوانـم نـامـش مـرا تــوان است

هر جا کـه تـشنه مانم دریای من حسیـــن است

به فدای تو

سرِ ما و سرِ شمشیر جدالت ارباب

ای به قربان تو و جاه و جلالت ارباب

نمک شور تو یک عمر نمک گیرم کرد

به فدای تو و روزیِ حلالت ارباب

با احتیاج آمده ام

با احتیاج آمده ام هیئت حسین
اعجاز می کند بخدا محنت حسین

سائل کجاست تا بدهد سلطنت به او
اقبال کرده است به من دولت حسین

آواره ی عشقیم

آواره ی عشقیم و غم خانه نداریم

بلبل صفتیم و هوس لانه نداریم

آنقدر خمار گل خوشبوی حسینیم

کز شدت مستی غم میخانه نداریم

بنویسید حسین

با همین سوز که دارم بنویسید حسین

هر که پرسیدز یارم بنویسید حسین

 ثبت احوال من از ناحیه ارباب است

هممه اهل و تبارمبنویسید حسین

سینه می زنیم

وقتی که حول محور تو سینه می زنیم

یعنی فقط به خاطر تو سینه می زنیم

این سینه زن شدن همه اش لطف فاطمه ست

پس ما به اذن مادر تو سینه می زنیم

ارباب کریم است

آنکس که تو و اسم تو را باده نوشته

چشمان مرا کاسهء آماده نوشته

تقدیر من این است گرفتار تو باشم

زهرا خودش این را سر سجاده نوشته

ی شاه کریمان

دریاب تو ای شاه کریمانه گدا را

درمانده ترین مفلس درراه خدا را

تقدیر من این بود نمک گیر تو باشم

تقدیر نوشته به دلم مهر شما را

شکر خدا

شکر خدا که گریه کن شاه عالمیم

درچشم خلق از کرم او مکرمیم

پایان نمیرسد غم ما بی عزای او

ما موج عشق از دل طوفان ماتمیم 

بساط آمدن

وقتی بساط آمدنم را درست کرد

اول به خاک عشق تنم رادرست کرد

شوری دمید بردل آتش فشانیم

بعداً دو دست سینه زنم رادرست کرد

دکمه بازگشت به بالا