این پنج کفن سهم تو آقا نشود
فیض همه گیر در کفن جا نشود
هرچند بهشتی ست ولی هیچ کدام
پیراهن دست دوز زهرا نشود
سید علی رکن الدین
این پنج کفن سهم تو آقا نشود
فیض همه گیر در کفن جا نشود
هرچند بهشتی ست ولی هیچ کدام
پیراهن دست دوز زهرا نشود
سید علی رکن الدین
می خواست برای ِاهل دنیا بکشد
تصویر ِخود ِخود ِخودش را بکشد
تصمیم گرفت تا خدا خود را هم
در ماهیت حسین زهرا بکشد
جواد حاجی زاده
با ذکر حسین آشنا می گردد
یک واژه به نام مبتلا میگردد
خشکیده ی ِ صحرای ِ دلمیکباره
تبدیل به دشت ِ کربلا می گردد
جواد حاجی زاده
راه افتاده تمام غم دنیا با تو
گره خورده ست به خون, قصّه ی فردا با تو
مطلع سرخ غزل های جهانی شده ای
مطلع شعر, چه زیبا شده امّا با تو
دارد تمامی بدنم تیر می کشد
روحم که خسته است , تنم تیر می کشد
حتی بمیرد این تن اگر در غم شما
بر روی پیکرم , کفنم تیر می کشد
از لحظه ای که با تو شدم آشنا حسین
احساس می کنم که شدم از شما حسین
وقت تولّدم که مؤذّن مرا گرفت
در گوش من به جای اذان گفت یا حسین
از روز اولی که دو عالم درست شد
نام را که برد خدا , غم درست شد
جن و ملک تمام برایت گریستند
حتی به عرش خیمه ماتم درست شد
من نوکرم به خدمت ارباب دلخوشم
نوکر نبوده ای که بدانی چه می کشم
هر کس به عشق هیئت تو کرده خدمتی
من کفش جفت می کنم و مست و سرخوشم
هنوز نبض زمان در قیام عاشوراست
هنوز خطبه ی حق در کلام عاشوراست
زمانه معنی این بیت را نمی فهمد
که ذره ذره ی خاکش به نام عاشوراست
هزار شکر که هر شب هوای ماداری
چقدر روزیه و روضه برای ما داری
برای ما فقط از خویش خرج میکنی آقا
چه حرفها که برای خدای ما داری
با نور خود سرشت مرا ناب ناب کن
من را برای نوکری ات انتخاب کن
هر چند بد حساب شدم, بی وفا شدم
اما مرا ز گریه کنانت حساب کن
هر دم در آستانه ی عشقت گدا شدم
از معصیت رها شدم و با خدا شدم
معجون شیر مادر و اشک عزایتان
بر جان من نشست و به تو مبتلا شدم