تیغ دوابروی تو رونق بازار شد
مشتری چشم تو واله وبیمار شد
عطر تنت مانده در خاطره هر نسیم
زلف پریشان تو زینت گلزار شد
تیغ دوابروی تو رونق بازار شد
مشتری چشم تو واله وبیمار شد
عطر تنت مانده در خاطره هر نسیم
زلف پریشان تو زینت گلزار شد
بوی تو آمد توانم داده اند
مرده ای بودم که جانم داده اند
سر به قربان همان ها که مرا
هدیه بر این خاندانم داده اند
تو را آفریده برای خودش
تو را برده تا ابتدای خودش
تو محو خدایی و او محو تو
شده غرق در جلوه های خودش