شعر ولادت امام حسين (ع)

محو خدایی

تو را آفریده برای خودش
تو را برده تا ابتدای خودش

تو محو خدایی و او محو تو
شده غرق در جلوه های خودش

هر آن جا خدا بوده تو بوده ای
تو را برده او پا به پای خودش

تو را می پرستم اگر میل اوست
به تن کرده بر تو ردای خودش

تو رازق, تو غافر, تو نعم الامیر
نشانده تو را پس بجای خودش

نمازی بخوان تا خدا بشنود
ز لب های سرخت صدای خودش

نه اینکه خدا خون بهایت شده
شد اصلا خودش خون بهای خودش

نه تنها مسیحی که حتی مسیح
بگیرد ز دستت شفای خودش

نگاهت به هر کس که افتاده است
نوشته دلش را گدای خودش

حسین ایزدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا