تا تیغِ زلفت ای پدر خاک! خورد تاب
ما سرگذاشتیم بر این تیره ی تراب
انگار خلق محرم راز تو نیستند
وقتی که هست کعبه چنین بر تنش حجاب
تا تیغِ زلفت ای پدر خاک! خورد تاب
ما سرگذاشتیم بر این تیره ی تراب
انگار خلق محرم راز تو نیستند
وقتی که هست کعبه چنین بر تنش حجاب
موقع خلقت عشاق ز احسان علی
ورز میخورد گل شیعه بدستان علی
عرش اگر در حرمش نیست چرا پس شبها
می نشینند ملائک به شبستان علی؟!
وقتی دلی از غیب خبر داشته باشد
باید به نجف شوق سفر داشته باشد
خاک کف نعلین علی(ع) فخر فروشد
بر هر چه که ابناء بشر داشته باشد